پرسش و پاسخ

فرقه شیخیه چیست؟

فرقه شیخیه چه فرقه ای است و چه فرقی با شیعه دارند توضیح کامل بدهید؟

شیخیه:
مقدمه:
مکتب شیخیه ( کشفیه، پایین سری) در اوایل قرن ۱۳ «ه ق» به وسیله احمد بن زین الدین معروف به شیح احمد احسایی (۱۱۶۶-۱۲۴۱ ق ) پدید آمد مکتبی که نه تنها خود دستخوش تحولات زیاد گردید بلکه باعث به وجود آمدن تحولات بسیار دینی و اجتماعی و حتی نظامی در کشور ایران شد و بذر بابیت و بهائیت پاشیده گردید.
شیخ احمد احسایی گرچه در حوزه های علوم دینی حضور داشت اما کمتر به درس اساتید حاضر می شد و مدعی بود که در فراگیری علوم شاگرد کسی نبوده و تنها آنچه را می داند از راه خواب به دست آورده است شاگردان او نیز این ادعا را درباره استاد خود تصدیق می کردند (۱) این نکته به رغم آن که حکایت از نوعی بلوغ و رشد فکری دارد می تواند نشانگر نقطه ضعفی نیز باشد زیرا برخی از علوم و معارف چیزی نیستند که در قالب الفاظ و مفاهیم قرار گرفته و هر کسی بتواند بدون استاد آنها را به دست آورد همان طور کته در مورد فلسفه و عرفان همیشه تذکر داده اند که خواندن این درس ها بدون استاد موجب زحمت برای خود و دیگران می گردد پیروان شیخیه چنان در حق شیخ احمد مبالغه کرده که ادعا نموده اند شیخ خدمت حضرت حجت رسیده است (۲)
این در حالی است که حتی برخی از بزرگان به انحراف و بلکه تکفیر شیخ احمد حکم داده اند.
بدن هور قلیایی:
یکی از مهم ترین اندیشه های شیخ احمد احسایی بدن هور قلیایی است که این بدن در شهر جابلقا و جابرسا قرر دارد او به گما ن خود با این نظریه سه مساله مهم دینی و عمیق فلسفی را تحلیل نموده است یعنی معراج جسمانی رسول خدا (صلی الله علیه و آله )حات امام زمان (علیه السلام) در طول بیش از ده قرن و معاد جسمانی را با این عقیده تفسیر کرده و هر سه را از یک باب می داند او نه تنها زمین محشر را هور قلیایی می داند (۳) بلکه معتقد است که امام زمان (علیه السلام) نیز با بدنی غیر عنصری و تنها هور قلیایی و شهر جابلقا و جابرسا زندگی می کند برای روشن شدن بحث لازم است در ابتدا این واژگان نامانوس و ماخذ آنها را توضیح دهیم سپس دیدگاه شیخیه را نقل کرده آن گاه به نقد و بررسی آن بپردازیم .
واژه شناسی:
عبدالکریم صفی پور می گوید جابلص (بفتح باء و لم یا به سکون لام ) شهری است به مغرب و لیس و راءه انسی و جابلق شهری است به مشرق برادر جابلص (۴) اما وی اشاره ای به هور قلیا ننموده است در پاورقی برهان قاطع امده است هور قلیا ظاهر از کلمه عبری هبل به معنای هوای گرم تنفس و بخار و قرنئیم به معنای درخشش و شعاع است و کلمه مرکب به معنای تشعشع بخار است (۵) خلف تبریزی گوید : جابلسا (بضم بای ابجد و سکون لام و سین بی نقطه بالف کشیده ) نام شهری است در جانب مغرب گویند هزار دروازه دارد و در هر دروازه هزار پاسبان نشسته اند برخی به جای لام رای قرشت آورده گویند شهری است به طرف مغرب لیکن در عالم مثال چنان که گفته اند جابلقا و جابرسا و همامدینتان فی عالم المثل و به اعتقاد محققان منزل آخر سالک است در سعی وصول قید به اطلاق و مرکز به محیط (۶)
و سپس گوید جابلقا منزل اول سالک باشد.
شیخ احمد احسایی معتقد است که هور قلیایی لغتی سریانی و از زبان صابئین گرفته شده است (۷)
به احتمال قوی شیخ احمد سه واژه هور قلیایی ، جابلقا و جابرسا را از شیخ اشراق گرفته باشد (۸) البته این کلمات در بعضی از روایات نیز به کار رفته است و شیخ احمد که گرایش اخباری گری داشته و برخی از اصطلاحات فلسفی را مطالعه کرده بود به تلفیق و ترکیب آنها پرداخت او از اندیشه های باطنی مذهب اسماعیلیه نیزکمک گرفت و از مجموع آنها مذهب کشفیه را بنا نهاد در مذهب اسماعیلیه و حتی اندیشه های مسیح نوع نوعی گرایش به جسم لطیف یا جسم پاک و … وجود دارد مثلا هانری کربن معتقد است ارض ملکوت هور قلیا ارض نورانی آیین مانوی در عالم ملموس اما ورای حس است و با عضوی که خاص چنین ادراکی باشد شناخته می شود و به نوعی از مسیحیت و اندیشه مسیحیان درباره جسم لطیف داشتن عیسی متاثر است (۹) ظاهرا اولین کسی که اصطلاح عالم هور قلیایی را در جهان اسلام مطرح کرد سهروردی است وی در فلسفه اشراق ( در بحث از احوال سالکین ) پس از توضیح انوار قاهره و انوار معلقه می گوید انچه ذکر شد احکام اقلیم هشتم است که جابلق و جابرص و هور قلیای شگفت در آن قرار دارد (۱۰)
در مطارحات آمده است جمیع سالکان از امم انبیای سابق نیز از وجود این اصوات خبر داده و گفته اند که این اصوات در مقام جابرقا و جابرصا نیست بلکه در مقام هور قلیا است که از بلاد افلاک عالم مثالی است (۱۱)
در این عبارت بین دو شهر جابلقا و جابرصا با عالم هور قلیا تفاوت گذاشته شده و مقامی بالاتر ازآن دو شهر شمرده شده است شهر زوری نیز همین گونه ادعا کرده است (۱۲)
مقصود از آن که هور قلیا را اقلیم هشتم شمرده اند این است که تمام عالم جسمانی به هفت اقلیم تقسیم می شود و عالمی که مقدار داشته و خارج از این عالم باشد اقلیم هشتم است خود آن اقلیم نیز به هفت اقلیم قابل تقسیم است اما چون آگاهی و دانش ما از آن اقلیم اندک است آن را تها یک اقلیم قرار داده اند (۱۳)
قطب الدین شیرازی تفاوت جابلقا و جابرسا را این گونه بیان می کند جابلقا و جابرصا نام دو شهر از شهرهای عالم عناصر مثل است و هور قلیا از جنس افلاک مثل است پس هور قلیا بالاتر است پس از آن می گوید این نام ها را رسول خدا صلی الله علیه و آله بیان کرده است و هیچ کس حتی انبیا و اولیا( علیهم السلام) با بدن عنصری نمی توانند وارد این عالم شوند (۱۴)
عارف بزرگ محمد لاهیجی در شرح این بیت شبستری که:
بیا بنما که جابلقا کدام است جهان شهر جابلسا کدام است
گفته است در قصص و تواریخ مذکور است که جابلقا شهری است در غایت بزرگی در مشرق و جابلسا نیز شهری است به غایت بزرگ و عظیم در مغرب در مقابل جابلقا و ارباب تاویل در این باب سخنان بسیار گفته اند و انچه بر خاطر این فقیر قرار گرفته بی تقلید غیری به طریق اشاره دو چیز است : یکی آن که جابلقا عالم مثالی است که در جانب مشرق ارواح واقع است که برزخ است که ارواح بعد از مفارقت نشاه دنیویه در آن جا باشند و صور جمیع اعمال و اخلاق و افعال حسنه و سئه که در نشاه دنیا کسب کرده اند چنانچه در احادیث و آیات وارد است در آنجا باشند و این برزخ در جانب مغرب اجسام واقع است و هر آینه شهری است در غایت بزرگی و در مقابل جابلقا است خلق شهر جابلقا الطف و اصفایند زیرا که خلق شهر جابلسا به حسب اعمال و اخلاق ردیه که در نشاه دنیویه کسب کرده اند بیشتر آن است که مصور به صور مظلمه باشند و اکثر خلایق را تصور آن است که این هر دو برزخ یکی است فاما باید دانست که برخی که بعد از مفارقت نشاه دنیا ارواح در آن خواهند بود غیر از برزخی است که میان ارواح مجرده و اجسام واقع است زیرا که مراتب تنزلات وجود و معارج او دوری است چون اتصال نقطه اخیر به نقطه اول جز در حرکت دوری متصور نیست.
و آن برزخی که قبل از نشاه دنیوی است از مراتب تنزلات او است و او را نسبت با نشاه دنیا اولیت است و آن برزخی که بعد از نشاه دنیویه است از مراتب معارج است و او را نسبت با نشاه دنیوی آخریت است و معنای دوم آن که شهر جابلقا مرتبه الهیه که مجمع البحرین وجوب و امکان است باشد که صور اعیان جمیع اشیا از مراتب کلیه و جزویه و لطایف و کثایف و اعمال و الطاف و افعال و حرکات و سکنات در او است و محیط است بما کان و ما یکون و در مشرق است زیرا که در یلی مرتبه ذات است و فاصله بینهما نیست و شموس و اقمار و نجوم اسما و صفات و اعیان از مشرق ذات طلوع نموده و تابان گشته اند و شهر جابلسا نشاه انسانی است که مجلای جمیع حقایق اسمای الهیه و حقایق کونیه است هر چه از مشرق ذات طلوع کرده در مغرب تعین انسانی غروب نموده و در صورت او مخفی گشته است (۱۵)
با توجه به آنچه گذشت روشن می شود که مراد از عالم هور قلیایی همان عالم مثال است و چون عالم مثال بر دو قسم آخر و اول است گفته اند این عالم دارای دو شهر جابلقا و جابرسا است عالم مثال یا خیال منفصل یا برزخ بین عالم عقول و عالم ماده چیزی است که عارفان و فیلسوفان اشراق به آن معتقد اند و فلاسفه مشا آن را نپذیرفته اند.
اشراقیان عالم عقول مجرده را انوار قاهره گویند و عالم مثال را انوار مدبره می نامند و عالم اجسام و مادیات را برزخ ، ظلمت یا میت می نامند.
عالم مثال دارای دو مرحله است:
اول مثال در قوس نزول که بین غیب مطلق و شهادت مطلق قرار دارد این عالم را برزخ قبل از دنیا می نامند و به وسیله قاعده امکان اشرف اثبات می گردد این مثال را جابلقا گویند.
دوم مثال در قوس صعود است که بین دنیا و آخرت قرا ردارد و کما بداکم تعودون و پس از افول و غروب نفس ناطقه از این بدن ظلمانی نفس وارد عالم برزخ شده و از ان جا به قیامت کبری می رود این مثال را جابرسا گویند (۶)
در برزخ اول صورت هایی که وجود دارند با قلم اول تعیین شد و مدصاق السعید سعید فی بطن امه می باشند این صور تقدیرات و مقدراتی است که قلم این جا برسید سر بشکست و در برزخ دوم صورت هایی که وجوددارند صور اعمال و نتایج اخلاق افعال انسانی است
صورت هایی که در برزخ اول وجود دارند از غیب به شهادت می رسند و صورت هایی که در برزخ دوم هستند از شهادت به غیب و از دنیا به آخرت رفته و تنها در قیامت کبری ظهور و بروز می یابند
مکاشفات عارفان نیز به برزخ اول تعلق می گیرد نه به برزخ دوم و لذا خواجه عبدالله می گوید مردم از روز آخر می ترسند و من از روز اول
اما احتمال آن که مراد از جابلقا عالم اعیان ثابته و محل صور مرتسمه در ذات و مجمع البحرین وجوب و امکان باشد و جابلسا به معنای حضرت کون جامع ( انسان ) باشد بسیار بعیداست و با احکامی که درباره این دو شهر گفته شده سازگاری ندارد
دیدگاه شیخیه درباره حیات حضرت مهدی (عج):
اکنون که مراد و مقصود از عالم هور قلیا روشن گردید به نقل و بررسی دیدگاه شیخیه در مورد کیفیت حیات و بقا ی حضرت مهدی (علیه السلام) می پردازیم :شیخ احمد احسایی امام زمان( علیه السلام) را زنده و در عالم هور قلیا می داند وی می گوید هور قلیا ملک آخر است که دارای دو شهر جابرسا که در مغرب قرار دارد و جابلقا که در مشرق واقع است می باشد پس حضرت قائم (علیه السلام) در دنیا در عالم مثال نیست اما تصرفش به گونه ای است که به صورت هیکل عنصری می باشد و با مثالش در مثال و با جسدش در اجساد و با جسمش در اجسام و با نفس خود در نفوس و با روحش در ارواح است (۱۷)
امام زمان (علیه السلام) هنگام غیبت در عالم هور قلیا است و هرگاه بخواهد به اقالیم سبعه تشریف بیاورد صورتی از صورت های اهل این اقالیم را می پوشد و کسی او را نمی شناسد جسم و زمان و مکان ایشان لطیف تر از عالم اجسام بوده و از عالم مثال است (۱۸)
او در جواب ملا محمد حسین انصاری که از لفظ هور قلیا سوال کرده گفت هور قلیا به معنای ملک دیگری است که حد وسط بین عالم دنیا و ملکوت بوده و در اقلیم هشتم قرر دارد و دارای افلاک و کواکبی مخصوص به خود است که به آنه جابلقا و جابرصا می گویند (۱۹)
سید کاظم رشتی مهم ترین شاگرد شیخ احمد نیز گفته است جابلقا و جابرسا در سفر اول که سفر از خلق به حق است قرار دارد این سفر بلکه این شهر دارای محله های متعددی است که محله نوزدهم ان حظیره القدس و محل پرندگان سبز و صور مثالیه است جابلقا و جابرسا دو محله از این شهر می باشند که هر کدام از آنها دارای هفتاد هزار درب است و در کنار هر دری هفتاد هزار امت وجود دارد که به هفتاد هزار زبان با یکدیگر صحبت می کنند و هر زبانی با زبان دیگر هیچ مشابهتی ندارد (۲۰)
شیخیه معتقدند ما باید بین جسم و جسد فرق بگذاریم اما جسم بر چهار قسم است:
۱-جسم عنصری معروف؛
۲-جسم فلکی افلاک؛
۳-جسم برزخی که ماده ندارد اما طول و عرض و عمق دارد ان جسم جسم مثالی و هور قلیایی است که حضرت مهدی (علیه السلام) به نظر آنان با این جسم زندگی می کند؛
۴-جسم مجرد مفارق.
در عبارت بالا اشکال واضحی وجود دارد و آن این که مجرد مفارق جسم ندارد و جمع کردن بین جسم مجرد مفارق اجتماع نقیضین است و این همان اندیشه نادرستی است که برخی از اخباریان و محدثان شیعه نیز تمام ماسوی الله را مادی می دانند برای رهایی ازاین اشکال حاج محمد کریم خانم کرمانی به اصلاح عقیده خود دست زده و با حذف قسم چهارم گفته است:
نزد ما جسم و جسد بر سه قسم است:
۱-جسد اول که جسد دنیایی است و از عناصر مادون فلک قمر تشکیل شده است.
۲-جسد دوم که مرکب از عناصر هور قلیایی است و در اقلیم هشتم قرار دارد و به صورت مستدیر در قبر باقی می ماند.
۳-جسد سوم که مرکب از عناصر اخروی است و عناصر آن در غیب عناصر جسد دوم است.
۴-جسم اول که روح بخاری است و مثل افلاک لطیف است.
۵-جسم دوم که روح حیوانی است و از عالم افلاک و هور قلیای است.
۶-جسم سوم که روح حیوانی فلکی اخروی است (۲۱)
و در جای دیگر گفته است:
هر انسانی دارای دو جسد و دو جسم است جسد اول از عناصر اربعه تشکیل شده و سایر موجودات مادی نیز آن را دارتند این عناصر مادی مانند لباس برای انسان است که می توان آن را از تن در آورد این جسد چون لذت ودرد ، طاعت و معصیت ندارد پس از مرگ متلاشی شده و در قبر باقی می ماند.
جسد دوم در غیب اول و از عالم هور قلیایی است که به صورت طینت مستدیره در قبر باقی می ماند که جسد دوم است و از اعراض پاک می گردد و در قایمت روح به این جسد بر می گرددنه به جسد اول جسد اخروی فساد و خراب شدن ندارد برخلاف جسد دنیوی مرگ مربوط به این بدن است نه آن بدن
جسم اول صورت برزخ ی است که بر نمی گردد و مانند چرک لباس است که جسم اول وقتی به این دنیا نزول پیدا می کند متحد با این بدن می شود.
جسم دوم با جسم اصلی حامل نفس است و در واقع جسم اول عرض بر جسم دوم است . آنچه در قایمت می آید جسد دوم و جسم دوم است (۲۲)
نقد و بررسی:
یکم:با توجه به آنچه گذشت روشن می شود که شیخ احمد اصطلاحاتی را از فلسفه اشراق گرفته و بدون آن که به عمق آنها پی ببرد آنها رابه عنوان مشخصه های اصلی آیین و مذهب خود قرار داده است پیروان مکتب او نیز در توجیه این کلمات به تناقض گویی مبتلا شده اند این تهافت گویی در کلمات شیخ احمد و رمز و تاویل و باطن گرایی در آنان باعث شد که فرزندان او به نام های محمد و علی که از عالمان و فرهیختگان بودند به انکار روش پدر و بلکه گایه استغفار بر او و گاهی به تکفیر او مشغول شوند (۲۳)
دوم: تحلیل این بدن هور قلیایی و اعتقاد به حیات امام زمان (علیه السلام) با هور قلیایی در واقع به معنای انکار حیات مادی امام زمان (علیه السلام) روی این زمین است زیرا اگر مراد آن است که حضرت مهدی (علیه السلام) در عالم مثنال و برزخ چه برزخ اول یا برزخ دوم زندگی می کند ان چنان که قبر را آنان از عالم هور قلیا می دانند پس آن حضرت حیات با بدن عنصری ندارد و حیات او مثل حیات مردگان در عالم برزخ است و این با احادیثی که می گویند« لولو الحجه لساخت الارض باهلها »و یا حدیث «لو لم یبق من عمر الدنیا ..». هیچ سازگاری ندارد و بلکه دلیل عقلی می گوید باید غایت و هدف خداوند از آفرینش انسان زمینی همیشه روی زمین وجود داشته باشد علاوه برآن که اعتقاد به این گونه حیات برای امام زمان (علیه السلام) مثل اعتقاد به حیات تمام مردگان در عالم برزخ است و این عقیده با عقیده به نفی حیات مادی هیچ منافاتی ندارد.
سوم: وقتی شیخ احمد عالم هور قلیا را حد وسط بین دنیا و ملکوت معرفی می کند معلوم می شود که هنوز ایشان معنای عالم ملکوت را که همان عال مثال است نفهمیده و یا بین ملکوت و جبروت خلط نموده است و باید از آنان پرسید آیا بین عالم مادی و عالم مثال نیز برزخی وجود دارد؟
چهارم: این سخن که حضرت مهدی (علیه السلام) با بدن هور قلیایی زندگی می کند صرفا یک ادعای بدون دلیل است و هیچ دلیل عقلی یا نقلی بر آن اقامه نشده است.
پنجم: شیخ احمد وقتی به شرح زیارت جامعه کبیره پرداخته است چون نتوانسته جمله ارواحکم فی الارواح و اجسادکم فی الاجساد و … را به درستی تحلیل کند دچار این اشتباهات فاحش گردیده است.
ششم: شیخ احمد احسایی چون به معنای لذت و الم که هر دو نوعی از ادراک هستند توجه نکرده است و تنها لذت و الم را مادی پنداشته خواسته است برای آخرت نیز عذاب و نعمت مادی فرض کند از این رو گرفتار بدن هور قلیایی شده تا بتواند مشکل آخرت را حل کند در حالی که اولا لذت و الم عقلانی فوق حسی است و ثانیا لذت و الم عقلانی اخروی را باید با دلیلی عقلی و لذت و الم حسی را با دلیل نقلی اثبات نمود نه با این ادعاهای واهی و بی دلیل
هفتم: شیخ احمد براساس یک اصول نادرستی که در فلسفه پی ریزی کرد مثل اصالت وجود و ماهیت و نفهمیدن برخی دیگر ازاصول مثل معنای تجرد ، غیب مطلق، شهادت مطلق و مضاف و کیفیت تکامل برزخی یک بنیان فکری را پی ریزی کرده است و چون قابل دفاع نیست پیروان او همیشه با این حرفه که سخنان او رمز و کنایه است و می خواهند خود را رهایی بخشند.
هشتم: در قرن سیزدهم گزاف گویی و به کار بردن واژه های نامانوس و الفاظ مهمل بسیار رایج بوده و حتی عوام مردم اینها را نشانه علم و دانش می پنداشتند و بعید نیست شیخ احمد و نیز سدی کاظم رشتی به جهت خوشایند جاهلان و عوام به این واژه ها و کلمات روی آورده باشند.
نهم: نتیجه سخنان شیخ احمد پیدایش مذاهب ضاله بابیت و بهائیت و سرانجام بی دینی به اسم آیین پاک به وسیله کسروی بود واین میدان عمل و نتایج اسفبار سخنان شیخیه خود محک و ملاک خوبی بر ضعف و سستی این سخنان است.
پی نوشت ها:
۱- دلیل المتحیرین ،ص ۲۲،فهرست ،ج ۱،ص۱۴۱، اعیان الشیعه، ج ۲،ص۵۹۰.
۲- روضات الجنات، ج ۱،ص۹۱.
۳- ارشاد العوام ،ج ۲،ص۱۵۱.
۴- منتهی الارب، ج ۱،ص۱۵۶.
۵- برهان قاطع ،ج ۴،ص۲۳۹۱.
۶- برهان قاطع ،ج ۲،ص۵۵۱.
۷- جوامع الکلم قسمت سیم، رساله ۹،ص۱.
۸- فرهنگ فرق اسلامی ،ص ۲۶۶.
۹- تاریخ فلسفه اسلایم ،ص ۱۰۵.
۱۰- مجموعه مصنفات شی اشراق، ج ۲،ص۲۵۴ ،ترجمه حکمه الاشراق دکتر سجادی،ص ۳۸۳.
۱۱- مجموعه مصنفات شیخ اشراق ،ج ۱،ص۴۹۴ انواریه ،ص ۲۲۲.
۱۲- شرح حکمه الاشراق ،ص۵۷۴.
۱۳- انواریه ،ص ۲۴۴.
۱۴- شرح حکمه الاشراق ،ص ۵۵۶ ،ص ۵۱۷ شبیه این کلام در انواریه،ص ۱۹۴ آمده است .
۱۵- مفاتیح الاعجاز، ص ۱۳۴.
۱۶- برخی از شیخیه نیز گفته اند : زمین محشر زمین هور قلیایی است رک ارشاد العوام، ج ۲،ص۱۵۱.
۱۷- جوامع الکلم رساله، دمشقیه قسمت، ۲،ص۱۰۳.
۱۸- جوامع الکلم رساله رشتیه قسمت ۳،ص۱۰۰.
۱۹- جوامع الکلم رساله به ملا محمد حسین، رساله ۹،ص۱ شرح عرشیه ،ج ۲،ص۶۲.
۲۰- شرح قصیده ،ص ۵.
۲۱- مجموعه الرسائل ،ج ۶،ص۲۱۳.
۲۲- مجمع الرسائل فارسی، ج ۲،ص۱۸۹.
۲۳- روضات الجنات ،ج ۱،ص۹۲ دائره المعارف تشیع ،ج ۱،ص۵۰۲.
مجله انتظار شماره ۲ نویسنده آقای احمد عابدی
در معارف و معاریف آمده شیخیه فرقه ای منشعب از شیعه اند که در عمل اخباری و در عقیده معتقد به رکن رابد بدین معنی که دین اسلام را دارای چهار رکن می دانند توحید و نبوت و امامت بر خلاف شیعه که قاتل به پنج رکن اند توحید و نبوت و عدل و امامت و معاد.
چه آنان گویند کسی که معتقد به توحید است در حقیقت به عدل خدا نیز معتقد است و کسی که به نبوت معتقد است معاد را هم قبول دارد و. در زمان غیبت کبری مسلمانان را پیشوایی باید و آن عبارت است از شیعه کامل که آن را چهارمین رکن پس از امامت می دانند که در هر عصری یک از علمای خود جهت این امر برگزینند از قبیل سید کاظم رشتی که شاگرد شیخ احمد احسائی بوده و یا محمد کریم خان کرمانی
و از عقاید آنها انکار معاد جسمانی است و گویند که آدمی پس از مرگ آنچه که از او باقی می ماند جسم لطیفی است که آن را جسم هور قلیائی می نامند و دیگر این که آنان دوازده امام را دارای صفات الهی می دانند و گویند که آنان مظهر خدایتند.

منابع:
– مجله انتظار، شماره ۲، نویسنده آقای احمد عابدی؛
– در معارف و معاریف (واژه شیخیه).

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا