معارف اسلامی

ظهور

واژه ظهور

« ظهور» واژه اى در زبان عربى ست که برگرفته از کلمه «ظهر» می باشد براى شناخت بهتر واژه اى ظهور به ریشه و معانى مختلف آن باز می گردیم تا اندکى به ژرفاى این کلمه دست یازیم.
برخى از زبان شناسان عربى (ظَهَرَ) را حاکى از هر نوع بروز و آشکار شدن که همراه با قدرت و قوت باشد، دانسته اند از این رو هنگام ظهر را بدین نام نامیده اند چرا که هنگامه ى روز به کامل ترین حد خود رسیده و از تمام ساعات روز درخشش و گرما بیشتر و پر قدرت تر است([1]).
برخى دیگر نیز این ماده را حکایت از پدیدار شدن پس از پنهانى می دانند و ظاهر را در مقابل باطن معنا می کنند و ظاهر شدن نظر و ایده اى را از این مقوله دانسته اند که آن پیشتر مخفى بوده و اینک پدیدار شده است و همچنین ظاهر شدن حمل (باردارى) که پیشتر معلوم نبوده و اینک پدیدار شده است([2]).
اینک می توان هر یک از این دو معنا را درباره ى واژه ى ظهور از لابلاى سخنان ائمه هدى ـ علیهم السلام ـ و آیات شریف قرآن بخوبى مشاهده نمود.
معناى نخست که که پدیدار شدن با قدرت و شکوه است را می توان در مواردى یافت که ظهور به دین مبین اسلام و حقایق قرآن و معارف الهى نسبت داده شده است. چنانچه در آیه شریفه بدان اشاره شده است.
(هو الذی أرسل رسوله بالهدى ودین الحق لیظهره على الدین کله ولو کره المشرکون)([3])
اوست که پیامبر خود را براى هدایت و دین حق فرستاد تا او را بر تمام ادیان چیره سازد اگر چه مشرکان نپسندند.
در سخنانى که از اهل بیت پیامبر ـ صلّى اللّه علیه وآله ـ درباره ى این آیه شریفه رسیده است بدین نکته تصریح شده که این وعده ى الاهى مبنى بر فراگیر شدن اسلام تنها در زمان ظهور امام ـ ارواحنا فداه ـ تحقق خواهد یافت. چرا که وى تعالیم آسمانى اسلام حقیقى را بر بندگان خدا عرضه داشته و بیشتر مردم با جان و دل آن را پذیرا خواهند شد و اندکى انگشت شمار که سرشتى حق ستیز داشته و آن را از هر که باشد نمی پذیرند نیز از برقش شمشیر آن حضرت حفظ جان خود کرده و تظاهر به اسلام می کنند.
دیگر معناى این ماده را نیز می توان در این مبحث یافت و آن مواردى است که این واژه به شخص امام عصر ـ ارواحنا فداه ـ نسبت داده شده است. چنانچه در برخى احادیث و ادعیه آن حضرت می یابیم.
فاظهر اللّهمّ لنا ولیک وابن بنت نبیّک([4]).
پروردگارا ولى خود و فرزند دختر پیامبرت را براى ما آشکار نما.
این گونه فرازها پدیدار شدن آن حضرت پس از پنهانى را حکایت می کند که در این صورت ظهور هم به معناى روزگار چیرگى حق و نیز هنگامه ى پدیدار شدن طلعت زیباى یوسف فاطمی است.لیکن به معناى دیگرى که هر یک از این دو را در بر داشته و حکایت از مفهومی عمیق تر و ژرفتر دارد نیز می توان اشاره کرد که آن نیز در لابلاى سخنان ائمه هدى ـ علیهم السلام ـ یافت می شود. اگر چه شاید بتوان این نکته را از اسرار معارف الاهى دانست که روایات بدان رهنمون است.
در میان فرازهایى از کلمات امیر مؤمنان على ـ علیه السلام ـ با گروهى از فرزانگان مسیحى ـ که این خود از ژرفاى سخن حکایت دارد ـ به گفتارى بر می خوریم که آن حضرت در خطاب به شیعیان خود می فرماید:
. . . پس شما ـ که خداوند رحمتتان کند ـ گلیم پاره ى خانه هاى خود باشید تا آن هنگام که امر ما به ظهور پیوندد . . .([5])
پیوستگى این واژه و ارتباط او با امر ولایت ائمه هدى ـ علیهم السلام ـ در این فراز و فرازهاى دیگر سخنان اهل بیت ـ علیهم السلام ـ پرده از نکته اى دقیق و زیبا برگرفته و دریچه اى را به سوى معرفتى سترگ می گشاید ـ ظهور امر ما ـ .
نخست می بایست والایى و عظمت امر اهل بیت ـ علیهم السلام ـ بررسى شود که آن از چه شکوهى برخوردار است، و اینک که دوران غیبت امام معصوم ـ ارواحنا فداه ـ است، تمام عوالم وجود از لطف او جرعه نوش زندگى اند.
بیمنه رزق الورى وبوجوده تثبت الأرض والسماء([6]).
از یمن وجود او تمام ماسوى اللّه رزق می برند و از هست او آسمان و زمین قرار گرفته است.
این در حالى ست که نقش محورى آن عزیز جان در هاله هایى از غیبت و اسرار پنهان است. و هر آنچه هست پرتوى ست که از لابلاى پرده ها بدین سوى تاریک می تابد و آنگاه که پرده برافتد و همگان چهره آفتاب هستى را نظاره گر باشند زمان ظهور ولایت است هنگامه اى که قرآن از ترسیم آن سر باز زده و تنها چنین می فرماید:
( یوم تبدل الأرض غیر الأرض)([7]).
روزگارى که زمین دیگر زمین نباشد.
چرا که بفرموده ى او این سخن تحقق یافته است که:
( وأشرقت الأرض بنور ربّها)([8])
و زمین از پرتو پروردگار خود خواهد درخشد([9]).
چرا که عقلها کامل می گردد و حوزه هاى علم و معرفت تشکیل می شود و استاد ربانى انسان بر کرسى تعلیم و تربیت تکیه می زند و اسرار هویدا می سازد. تا آنجا که تمامی علوم به اعتلاى خود نائل می شوند.
و این گوشه اى ست از پهنه ى زیباى ظهور و روزنه اى به آن سوى هستى.
——————————————————————————–
[1]. مراجعه شود به مقابیس اللغه ابن فارس.
[2]. مراجعه شود به مصباح اللغه.
[3]. سوره ى صف، آیه ى 9.
[4]. بحارالانوار، 99 / 111.
[5]. ارشاد القلوب، 2 / 314.
[6]. مفاتیح الجنان، دعاى عدیله.
[7]. سوره ى ابراهیم، آیه ى 48.
[8]. سوره ى زمر، آیه ى 69.
[9]. بحارالانوار، 52 / 330; تفسیر قمی، 2 / 253.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا