مقالات

ضرورت وجود خداوند

نظری به جهان هستی و واقعیت-ضرورت وجود خداوند

درک و شعور انسان که با پیدایش او توام است در نخستین گامی که بر می‏دارد هستی خدای جهان و جهانیان را بر وی روشن می‏سازد،زیرا به رغم آنان که در هستی خود و در همه چیز اظهار شک و تردید می‏کنند و جهان هستی را خیال و پندار می‏نامند ما می‏دانیم یک فرد انسان در آغاز پیدایش خود که با درک و شعور توام است،خود و جهان را می‏یابد،یعنی شک ندارد که او هست و چیزهای دیگری جز او هست و تا انسان انسان است این درک و علم در او هست و هیچگونه تردید بر نمی‏دارد و تغییر نمی‏پذیرد. این واقعیت و هستی که انسان در برابر سوفسطی و شکاک اثبات می‏کند ثابت است و هرگز بطلان نمی‏پذیرد،یعنی سخن سوفسطی و شکاک که در حقیقت نفی واقعیت می‏کند هرگز و هیچگاه درست نیست پس جهان هستی واقعیت ثابتی در بر دارد. ولی هر یک از این پدیده‏های واقعیت دار که در جهان می‏بینیم دیر یا زود واقعیت را از دست می‏دهد و نابود می‏شود و از اینجاروشن می‏شود که جهان مشهود و اجزاء آن خودشان عین واقعیت (که بطلان پذیر نیست) نیستند بلکه به واقعیتی ثابت تکیه داده با آن واقعیت،واقعیت دار می‏شود و به واسطه آن دارای هستی می‏گردند و تا با آن ارتباط و اتصال دارند با هستی آن هستند و همینکه از آن بریدند نابود می‏شوند (1) ما این واقعیت ثابت‏بطلان ناپذیر را«واجب الوجود»خدا می‏نامیم. نظری دیگر از راه ارتباط انسان و جهان
راهی که در فصل گذشته برای اثبات وجود خدا پیموده شد،راهی است‏بسیار ساده و روشن که انسان با نهاد خدادادی خود آن را می‏پیماید و هیچگونه پیچ و خم ندارد،ولی بیشتر مردم به واسطه اشتغال مداوم که به مادیات دارند و استغراقی که در لذایذ محسوسه پیدا کرده‏اند رجوع به نهاد خدادادی و فطرت ساده و بی‏آلایش بر ایشان بسیار سخت و سنگین می‏باشد. از این روی اسلام که آیین پاک خود را همگانی معرفی می‏کند و همه را در برابر مقاصد دینی مساوی می‏داند اثبات وجود خدا را با اینگونه مردم از راه دیگر در میان می‏نهد و از همان راهی که فطرت ساده را از توجه مردم به دور داشته با ایشان سخن گفته خدا را می‏شناساند.قرآن کریم خداشناسی را از راههای مختلف به عامه مردم تعلیم می‏دهد و بیشتر از همه افکارشان را به آفرینش جهان و نظامی که در جهان حکومت می‏کند معطوف می‏دارد و به مطالعه آفاق و انفس دعوت می‏نماید،زیرا انسان در زندگی چند روزه خود هر راهی را پیش گیرد و در هر حالی که مستغرق شود از جهان آفرینش و نظامی که در آن حکومت می‏کند بیرون نخواهد بود و شعور و ادراک وی از تماشای صحنه شگفت‏آور آسمان و زمین چشم نخواهد پوشید. این جهان پهناور هستی (2) که پیش چشم ماست (چنانکه می‏دانیم) هر یک از اجزای آن و مجموع آنها پیوسته در معرض تغییر و تبدیل می‏باشد و هر لحظه در شکل تازه و بی سابقه‏ای جلوه می‏کند. و تحت تاثیر قوانین استثنا ناپذیر لباس تحقق می‏پوشد و از دورترین کهکشانها گرفته تا کوچکترین ذره‏ای که اجزای جهان را تشکیل می‏دهد هر کدام متضمن نظامی است واضح که با قوانین استثنا ناپذیر خود به طور حیرت انگیزی در جریان می‏باشد و شعاع عملی خود را از پست ترین وضع به سوی کاملترین حالات سوق می‏دهد و به هدف کمال می‏رساند. و بالاتر از نظامهای خصوصی،نظامهای عمومی‏تر و بالاخره‏نظام همگانی جهانی که اجزای بیرون از شمار جهان را به همدیگر ربط می‏دهد و نظامهای جزئی را به هم می‏پیوندد و در جریان مداوم خود هرگز استثنا نمی‏پذیرد و اختلال بر نمی‏دارد. نظام آفرینش اگر انسانی را مثلا در زمین جای می‏دهد ساختمان وجودش را طوری ترکیب می‏کند که با محیط زندگی خود سازش کند و محیط زندگی وی را طوری ترتیب می‏دهد که مانند دایه‏ای با مهر و عطوفت‏به پرورشش پرداخته آفتاب و ماه و ستارگان و آب و خاک و شب و روز و فصول سال و ابر و باد و باران و گنجینه‏های زیرزمینی و روی زمینی و بالاخره همه سرمایه و نیروی خود را در راه آسایش و آرامش خاطر وی گذاشته به کار می‏بندد.ما چنین ارتباط و سازشی را میان هر پدیده و میان همسایگان دور و نزدیک و خانه‏ای که در آن زندگی می‏کند می‏یابیم. اینگونه پیوستگی و به هم بستگی در تجهیزات داخلی هر یک از پدیده‏های جهان نیز پیداست.آفرینش اگر برای انسان نان داده برای تحصیل آن پای و برای گرفتن آن دست و برای خوردن آن دهان و برای جویدن آن دندان داده است و آن را با یک رشته وسائلی که مانند حلقه‏های زنجیر به هم پیوسته‏اند به هدف کمالی این آفریده (بقا و کمال) مرتبط ساخته است. دانشمندان جهان تردید ندارند که روابط بی‏پایانی که در اثر تلاش علمی چندین هزار ساله خود به دست آورده‏اند،طلیعه ناچیزی است از اسرار آفرینش که دنباله‏های تمام نشدنی به دنبال خود دارد و هر معلوم تازه‏ای مجهولات بیشماری را به بشر اخطار می‏کند.آیا می‏توان گفت این جهان پهناور هستی که سر تا سر اجزای آن جدا و در حال وحدت و اتصال با استحکام و اتفاق حیرت انگیز خود از یک علم و قدرت نامتناهی حکایت می‏کند،آفریدگاری نداشته و بی جهت و بی‏سبب به وجود آمده است؟ آیا این نظامهای جزئی و کلی و بالاخره نظام همگانی جهانی که با ایجاد رابطه‏های محکم و بی‏شمار جهان را یک واحد بزرگ قرار داده و با قوانین استثنا ناپذیر و دقیق خود در جریان است همه و همه بدون نقشه و به حسب اتفاق و تصادف بوده؟یا هر یک از این پدیده‏ها و محیطهای کوچک و بزرگ جهان برای خود پیش از پیدایش نظامی برگزیده و راه و رسمی انتخاب کرده و پس از پیدایش،آن را به موقع اجرا می‏گذارد؟ یا این جهان با وحدت و اتصال کاملی که دارد و یک واحد بیش نیست‏ساخته و پرداخته سببهای متعدد و مختلف می‏باشد،با دستورهای گوناگون گردش می‏کند؟ البته فردی که هر حادثه و پدیده‏ای را به علت و سببی نسبت می‏دهد و گاهی برای پیدا کردن سببی مجهول،روزگارها با بحث و کوشش می‏گذراند و دنبال پیروزی علمی می‏گردد،فردی که با مشاهده چند آجر که با نظام و ترتیب روی هم چیده شده نسبت آن را به یک علم و قدرتی می‏دهد و اتفاق و تصادف را نفی کرده به وجود نقشه و هدفی قضاوت می‏نماید،هرگز حاضر نخواهد شد جهان را بی‏سبب پیدایش،یا نظام جهان را اتفاقی و تصادفی فرض کند. پس جهان با نظامی که در آن حکومت می‏کند آفریده آفریدگار بزرگی است که با علم و قدرت بی‏پایان خود آن را به وجود آورده و به‏سوی هدفی سوق می‏دهد و اسباب جزئیه که حوادث جزئیه را در جهان به وجود می‏آورند همه بالاخره به او منتهی می‏شوند و از هر سوی،تحت تسخیر و تدبیر وی می‏باشند، هر چیزی در هستی خود نیازمند به اوست و او به چیزی نیازمند نیست و از هیچ علت و شرطی سرچشمه نمی‏گیرد. وحدانیت‏خداوند
هر واقعیتی را از واقعیتهای جهان فرض کنیم واقعیتی است محدود،یعنی بنا به فرض و تقدیری (فرض وجود سبب و شرط) هستی را داراست و بنا به فرض و تقدیری (فرض عدم سبب و شرط) منفی است و در حقیقت وجودش مرزی دارد که در بیرون آن مرز یافت نمی‏شود تنها خداست که هیچ حد و نهایتی برای وی فرض نمی‏توان کرد،زیرا واقعیت وی مطلق است و به هر تقدیر موجود می‏باشد و به هیچ سبب و شرطی مرتبط و نیازمند نیست. روشن است که در مورد امر نا محدود و نامتناهی نمی‏توان‏«عدد»فرض نمود،زیرا هر دوم که فرض شود، غیر از اولی خواهد بود و در نتیجه هر دو محدود و متناهی خواهند بود و به واقعیت همدیگر مرز خواهند زد،چنانکه اگر حجمی را مثلا نامحدود و نامتناهی فرض کنیم در برابر آن حجمی دیگر نمی‏توان فرض کرد و اگر هم فرض کنیم دومی همان اولی خواهد بود،پس‏«خدا»یگانه است و شریک وجود ندارد (3) . پی‏نوشتها: 1-در کتاب خدا به این برهان اشاره کرده می‏فرماید: قالت رسلهم ا فی الله شک فاطر السموات و الارض یعنی:«آیا می‏شود در خدا شک کرد خدایی که آسمانها و زمین را به وجود آورده،عدم را شکافته و آسمانها و زمین را پایدار ساخته است‏». (سوره ابراهیم،آیه 10) 2-خدای متعال می‏فرماید: ان فی السموات و الارض لایات للمؤمنین و فی خلقکم و ما یبث من دابه ایات لقوم یوقنون و اختلاف اللیل و النهار و ما انزل الله من السماء من رزق فاحیا به الارض بعد موتها و تصریف الریاح آیات لقوم یعقلون تلک آیات الله نتلوها علیک بالحق فبای حدیث‏بعد الله و ایاته یؤمنون (سوره جاثیه،آیه 3-6) 3-مرد عربی در جنگ جمل به امیر المؤمنین علی (ع) نزدیک شد و گفت‏باامیر المؤمنین آیا می‏گویی خدا یکی است؟مردم از هر سوی به مرد عرب حمله کرده گفتند:آیا نمی‏بینی که امیر المؤمنین تا چه اندازه تقسم قلب (تشویش خاطر) دارد؟ امیر المؤمنین فرمود:«او را به حال خود بگذارید،زیرا آنچه این مرد عربی می‏خواهد همان است که ما از این جماعت می‏خواهیم‏»،پس به مرد عرب فرمود:«اینکه گفته می‏شود خدا یکی است،چهار قسم است،دو معنای از آن چهار معنا درست نیست و دو معنا درست است،اما آن دو معنا که درست یست‏یکی این است که کسی گوید خدا یکی است و عدد و شماره را در نظر گیرد،این معنا درست نیست،زیرا آنکه دوم ندارد داخل عدد نمی‏شود آیا نمی‏بینی کسانی که گفتند:خدا،سوم سه تا است (اشاره به قول نصارا ثالث ثلاثه) کافر شدند؟و یکی این است که کسی بگوید:فلانی یکی از مردم است، یعنی نوعی است از این جنس (یا واحد است از این نوع) این معنا نیز در خدا درست نیست،زیرا تشبیه است و خدا از شبیه منزه است. و اما آن دو معنا که در خدا درست است‏یکی این است که کسی بگوید خدا یکی است‏به این معنا که در میان اشیاء شبیه ندارد،خدا چنین است.و یکی اینکه کسی بگوید:خدا یکی است (احد یعنی هیچگونه کثرت و انقسام بر نمی‏دارد نه در خارج و نه در عقل و نه در وهم) خدا چنین است‏»، (بحار،ج 3،ص 207) و باز علی (ع) می‏فرماید:«شناختن خدا همان یگانه دانستن اوست‏»، (بحار،ج 2،ص 186) یعنی اثبات وجود خدای تعالی که وجودی است نامتناهی و غیر محدود در اثبات وحدانیت وی کافی است،زیرا دوم برای نا متناهی تصور ندارد. شیعه در اسلام صفحه 117 تالیف: علامه سید محمد حسین طباطبایی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا