معارف اسلامی

صفات سالک الی الله

صفاتی را برای «سالک الی الله» در خطبه 220 نهج البلاغه،

امام علی(علیه السلام) در خطبه220 نهج البلاغه، چه صفاتی را برای «سالک الی الله» برمی
شمرند؟

امام علی(ع) اهمیت دادن به عقل و به دست گرفتن کنترل غرایز و شهوات را از خصوصیات «سالک الی الله» می داند. سالک با داشتن این خصوصیات، جسمی لاغر و اخلاقی نرم و لطیف پیدا می کند، در نتیجه خداوند نور هدایت را بر قلبش می تاباند، تا اینکه به دروازه آرامش و امنیت در سرای جاوید می رسد و خداوند او را در آن ساکن می کند. اینها همه براى آن است که عقلش را [در راه حق] به کار گرفته و پروردگار خویش را راضى ساخته است.

پاسخ تفصیلی:
امام علی(علیه السلام) در این گفتار پرمعنا در واقع یک دوره عرفان اسلامی را در قالب عباراتى کوتاه ریخته و شرایط سیر و سلوک الى اللهو نتایج و مقامات آن را برمی شمرد، نخست می فرماید: (او [سالک الی الله] عقلش را زنده کرده و شهواتش را میرانده است، تا آنجا که جسمش لاغر شده، و خشونت اخلاقش به لطافت مبدّل شده است)؛ «قَدْ اَحْیَا عَقْلَهُ، وَ اَمَاتَ نَفْسَهُ، حَتَّى دَقَّ جَلِیلُهُ(1)، وَ لَطُفَ غَلِیظُهُ(2)».
احیاى عقل اشاره به بهرهگرفتن از استدلالات عقلى براى تکامل ایمانو حسن و قبح عقلى براى تکامل فضایل اخلاقى است و به این ترتیب، واژه عقل در اینجا هم عقل نظرى را شامل می شود و هم عقل عملى را. امّا میراندن نفس به معناى از بین بردن غرائز نفسانى نیست، بلکه منظور مهار کردن آنهاست به گونه اى که قدرت نداشته باشند انسان را در دام شیطان گرفتار کنند و از راه خداباز دارند.
واژه «جَلیل» در عبارت «دَقَّ جَلیلُهُ» اشاره به بدنهاى چاق و فربه است که بر اثر پرخورى و افراط در غذاهاى چرب و شیرین به این صورت درآمده و با ترک شهوات وزن خود را کم می کند و سبکبار می شود. واژه «غَلیظ» در «لَطُفَ غَلیظُهُ» اشاره به خلق و خوى خشن در رذایل اخلاقى است که در پرتو ریاضت نفسانى به لطافت می گراید و تصفیه می شود.
سپس امام(علیه السلام) به سراغ آثار این حرکت عقلانى و ریاضت شرعى می رود و ثمرات پر ارزش آن را در سه بخش برمی شمارد، نخست می فرماید: (در این زمان برقى پر نور براى او می درخشد، راه را براى او روشن می سازد و او را به مسیر حق و سلوک الى اللهمی برد)؛ «وَ بَرَقَ لَهُ لاَمِعٌ کَثِیرُ الْبَرْقِ، فَاَبَانَ لَهُ الطَّرِیقَ، وَ سَلَکَ بِهِ السَّبِیلَ». این همان نور معرفت و معنویّت است که بر اثر ریاضات عقلانى و نفسانى براى انسان می درخشد و مسیر را براى او کاملا روشن می سازد. همان گونه که قرآنمجید می گوید: «یَا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ آمِنُوا بِرَسُولِهِ یُوْتِکُمْ کِفْلَیْنِ مِنْ رَّحْمَتِهِ وَ یَجْعَلْ لَّکُمْ نُوراً تَمْشُونَ بِهِ»(3)؛ (اى کسانى که ایمانآورده اید، تقواى الهى پیشه کنید و به رسولش ایمانبیاورید، تا دو سهم [دو برابر] از رحمتش به شما ببخشد و براى شما نورى قرار دهد که با آن راه را بپمایید). در حقیقت پویندگان راه خدارا به کسانى تشبیه کرده که در یک بیابان ظلمانى به راه افتاده اند، ولى عنایات ربّانى شامل حال آنها می شود، برقى از آسمان جستن می کند و مسیر را تا اعماق بیابان به آنها نشان می دهد. بعضى از عارفان اسلامی براى انوار هدایت الهى که به دنبال ریاضات نفسانى حاصل می شود سه مرحله قائل شده اند، مرحله اوّل را «لوائح» می نامند؛ نورى در درون جان آنها می درخشد؛ ولى چندان دوام نمی یابد. مرحله دوم آن را «لوامع» می نامند که با آن سرعت زائل نمی شود؛ ولى سرانجام خاموش می گردد و مرحله سوم آن را «طوالع» گفته اند که بقا و دوام قابل ملاحظه اى دارد و پویندگان راه خدارا از هرگونه انحراف حفظ می کند.
در بخش دوم این آثار می فرماید: (او [در این مسیر] پیوسته از درى به در دیگر منتقل می شود تا به دروازه سلامت سراى جاودانى راه یابد)؛ «وَ تَدَافَعَتْهُ(4) الاَْبْوَابُ اِلَى بَابِ السَّلاَمَهِ، وَ دَارِ الاِْقَامَهِ». همان گونه که قرآنمجید می فرماید: «لَهُمْ دَارُ السَّلاَمِ عِنْدَ رَبِّهِمْ وَ هُوَ وَلِیُّهُمْ بِمَا کَانُوا یَعْمَلُونَ»(5)؛ (براى آنها خانه امن و امان نزد پروردگارشان است و او ولىّ و سرپرست آنهاست به سبب اعمالى که انجام می دادند). نیز از قول بهشتیان می فرماید: «اِنَّ رَبَّنَا لَغَفُورٌ شَکُورٌ * الَّذِى اَحَلَّنَا دَارَ الْمُقَامَهِ مِنْ فَضْلِهِ لاَ یَمَسُّنَا فِیهَا نَصَبٌ وَ لاَ یَمَسُّنَا فِیهَا لُغُوبٌ»(6)؛ (پروردگار ما آمرزنده و سپاسگزار و بخشنده است همان کسى که با فضل خود ما را در سراى جاویدان جاى داد که نه در آن رنجى به ما می رسد و نه سستى و درماندگى).
سرانجام در سومین بخش از آثار این ریاضت الهى می فرماید: (گامهاى او همراه با آرامش بدنش در جایگاه امن و راحت ثابت می گردد)؛ «وَ ثَبَتَتْ رِجْلاَهُ بِطُمَاْنِینَهِ بَدَنِهِ فِی قَرَارِ الاَْمْنِ وَ الرَّاحَهِ». گویا این همان است که قرآنمی فرماید: «یَا اَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ * ارْجِعِى اِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً * فَادْخُلِى فِى عِبَادِى * وَ ادْخُلِى جَنَّتِى»(7). آرى! انسان در مسیر قرب الى اللههر زمان در معرض وسوسه هاى شیاطین جنّ و انس است و ترس از گمراهى وجود او را می لرزاند تا به جایى برسد که ابرهاى تیره و تار وسوسه های نفسانى و شیطانى از آسمان روح او کنار رود و برق معرفه اللهتمام وجودش را روشن سازد و آرامش جاودانى به او دست دهد و مفتخر به خطاب «فَادْخُلِى فِى عِبَادِى * وَ ادْخُلِى جَنَّتِى» شود.
امام(علیه السلام) در پایان این سخن بار دیگر بر این حقیقت تاکید می کند که: (اینها همه براى آن است که عقلش را [در راه حق] به کار گرفته و پروردگار خویش را راضى ساخته است)؛ «بِمَا اسْتَعْمَلَ قَلْبَهُ، وَ اَرْضَى رَبَّهُ». آرى! این همان است که در آیات بالا بدان اشاره شد: «ارْجِعِى اِلَى رَبِّکِ رَاضِیَهً مَّرْضِیَّهً»؛ (به سوى پروردگارت بازگرد که هم تو از او خشنود خواهى بود و هم او از تو خشنود است).(8)

پی نوشت:
(1). «جلیل» به معناى بزرگ و با ارزش است و از ریشه «جلال» به معناى بزرگى و شکل و ارزش گرفته شده و در اینجا اشاره به جسم انسان است که بسیار پر ارزش است.

(2). «غلیظ» در اصل به معناى خشن است و در اینجا به معناى خشونتهاى اخلاقى است که در پرتو ریاضتهاى نفسانى برطرف می گردد و اخلاق لطیف جاى آن را می گیرد.

(3). قرآن کریم، سوره حدید، آیه 28.

(4). «تدافعت» از ریشه «تدافع» به معناى پیش راندن و گاه به معناى به یکدیگر تنه زدن می باشد و اینجا همان معناى اوّل مراد است. از ریشه «دفع» بر وزن «فخر» به معناى پیش راندن و هل دادن گرفته شده است.

(5). همان، سوره انعام، آیه 127.

(6). همان، سوره فاطر، آیه 34 و 35.

(7). همان، سوره فجر، آیات 27 – 30.

(8). پیام امام امیر المومنین(علیه السلام)‏، مکارم شیرازى، ناصر، تهیه و تنظیم: جمعى از فضلاء، دار الکتب الاسلامیه‏، تهران‏، 1386 ش، چاپ اول‏، ج 8، ص 297.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا