صحیفه سجادیه

صحیفه سجادیه – مناجات ترسیدگان

صحیفه سجادیه
3- مناجات خائفان

مناجات خمس عشره: مناجات ترسیدگان

بسم الله الرّحمن الرّحیم
به نام خداى بخشاینده مهربان

اِلهى اَتَراکَ بَعْدَ الاْیمانِ بِکَ تُعَذِّبُنى اَمْ بَعْدَ حُبّى اِیّاکَ تُبَعِّدُنى اَمْ
خدایا آیا چنان می بینى که پس از ایمان آوردنم به تو مرا عذاب کنى یا پس از دوستیم به تو مرا از خود دور

مَعَ رَجاَّئى لِرَحْمَتِکَ وَصَفْحِکَ تَحْرِمُنى اَمْ مَعَ اسْتِجارَتى بِعَفْوِکَ
کنى یا با امیدى که به رحمت و چشم پوشیت دارم محرومم سازى یا با پناه آوردنم به عفو و گذشتت

تُسْلِمُنى حاشا لِوَجْهِکَ الْکَریمِ اَنْ تُخَیِّبَنى لَیْتَ شِعْرى اَلِلشَّقاَّءِ
مرا بدست دوزخ سپارى ؟ هرگز! از ذات بزرگوار تو دور است که محرومم کنى ، اى کاش می دانستم که آیا مادرم مرا

وَلَدَتْنى اُمّى اَمْ لِلْعَناَّءِ رَبَّتْنى فَلَیْتَها لَمْ تَلِدْنى وَلَمْ تُرَبِّنى وَلَیْتَنى
براى بدبختى زائیده یا براى رنج و مشقت مرا پروریده ؟ کاش مرا نزائیده و بزرگ نکرده بود

عَلِمْتُ اَمِنْ اَهْلِ السَّعادَهِ جَعَلْتَنى وَبِقُرْبِکَ وَجِوارِکَ خَصَصْتَنى
و کاش می دانستم اى خدا که آیا مرا از اهل سعادت قرارم داده و به مقام قرب و جوار خویش مخصوصم گردانده اى

فَتَقَِرَّ بِذلِکَ عَیْنى وَتَطْمَئِنَّ لَهُ نَفْسى اِلهى هَلْ تُسَوِّدُ وُجُوهاً خَرَّتْ
تا چشمم بدین سبب روشن گشته و دلم مطمئن گردد خدایا آیا براستى سیاه کنى چهره هایى را که در

ساجِدهً لِعَظَمَتِکَ اَوْ تُخْرِسُ اَلْسِنَهً نَطَقَتْ بِالثَّناَّءِ عَلى مَجْدِکَ
برابر عظمتت به خاک افتاده یا لال کنى زبانهایى را که به ثناگویى درباره مجد

وَجَلالَتِکَ اَوْ تَطْبَعُ عَلى قُلُوبٍ انْطَوَتْ عَلى مَحَبَّتِکَ اَوْ تُصِمُّ
و شوکتت گویا شده یا مُهر زنى بر دلهایى که دوستى تو را در بردارد یا کَر کنى

اَسْماعاً تَلَذَّذَتْ بِسَماعِ ذِکْرِکَ فى اِرادَتِکَ اَوْ تَغُلُّ اَکُفّا رَفَعَتْهَا
گوشهایى را که به شنیدن ذکرت در ارادت ورزى به تو لذت برند یا ببندى به زنجیر کیفر دستهایى را

الاْمالُ اِلَیْکَ رَجاَّءَ رَاْفَتِکَ اَوْ تُعاقِبُ اَبْداناً عَمِلَتْ بِطاعَتِکَ حَتّى
که آمال و آرزوها به امید مِهرت آنها را به سوى تو بلند کرده یا کیفر کنى بدنهایى را که در طاعتت کار کرده تا

نَحِلَتْ فى مُجاهَدَتِکَ اَوْ تُعَذِّبُ اَرْجُلاً سَعَتْ فى عِبادَتِکَ اِلهى لا
به جایى که در راه کوشش براى تو نزار گشته یا شکنجه دهى پاهایى را که در پرستشت راه یافته خدایا

تُغْلِقْ عَلى مُوَحِّدیکَ اَبْوابَ رَحْمَتِکَ وَلا تَحْجُبْ مُشْتاقیکَ عَنِ
درهاى رحمتت را به روى یکتا پرستانت مبند و مشتاقانت را از

النَّظَرِ اِلى جَمیلِ رُؤْیَتِکَ اِلهى نَفْسٌ اَعْزَزْتَها بِتَوْحیدِکَ کَیْفَ
مشاهده جمال دیدارت محروم مکن خدایا نفسى را که به وسیله توحید و یگانه پرستیت عزیز داشته اى چگونه

تُذِلُّها بِمَهانَهِ هِجْرانِکَ وَضَمیرٌ انْعَقَدَ عَلى مَوَدَّتِکَ کَیْفَ تُحْرِقُهُ
به خوارى هجرانت پست کنى و نهادى را که با دوستى تو پیوند شده چگونه به

بِحَرارَهِ نیرانِکَ اِلهى اَجِرْنى مِنْ اَلیمِ غَضَبِکَ وَعَظیمِ سَخَطِکَ یا
حرارت آتشت بسوزانى خدایا پناهم ده از خشم دردناک و غضب بزرگت اى

حَنّانُ یا مَنّانُ یا رَحیمُ یا رَحْمنُ یا جَبّارُ یا قَهّارُ یا غَفّارُ یا سَتّارُ
مِهرورز اى پربخشش اى مهربان اى بخشاینده اى داراى بزرگى و عظمت اى به قهر گیرنده اى پرده پوش

نَجِّنى بِرَحْمَتِکَ مَنْ عَذابِ النّارِ وَفَضیحَهِ الْعارِ اِذَاامْتازَ الاْخْیارُ
نجاتم ده به رحمت خود از عذاب دوزخ و رسوایى ننگ (یا برهنگى ) در آن هنگام که نیکان

مِنَ الاْشْرارِ وَحالَتِ الاْحْوالُ وَهالَتِ الاْهْوالُ وَقَرُبَ الْمُحْسِنُونَ
از بدان جدا گردند و احوال دگرگون شود و هراسها مردم را فراگیرد و نزدیک و مقرب شوند نیکوکاران

وَبَعُدَ الْمُسیَّئُونَ وَوُفّیَتْ کُلُّ نَفْسٍ ما کَسَبَتْ وَهُمْ لا یُظْلَمُونَ
و دور گردند بدکاران و به هر کس هر چه کرده است داده شود و ستم به ایشان نشود

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا