سوده از زنان بزرگ عرب، همان کس که لشکریان علی(ع) را در صفین علیه معاویه شوراند و در یک روز جنگ روزگار او را سیاه کرده بود. بعدها به نزد معاویه رفت و از بسر فرمانده اعزامی معاویه شکایت کرد که او مردان ما را کشته و اموال ما را غارت کرده است به داد ما برس و گرنه تو را ناسپاسی کنیم… معاویه که منتظر دستیابی به سوده بود به هنگامی که او را در حضور خود دید، حس انتقامش تحریک شده و تصمیم به قتل او گرفت. سوده بالبداهه این شعر را در رثای علی(ع) در کنار معاویه خواند: صل الله علی جسم تضمنها قبر
فاصبح فیه العدل مدفونا
قد حالف الحق لایبغی به بدلا
فصار بالحق و الایمان مقرونا (پروردگارا بر آن وجودی درود فرست که قبر او را در بر گرفتو پس از مرگش دریافتیم که عدالت مجسم در قبر مدفون شد. او با حق هم پیمان شده بود و جانشینی برای او نپذیرفتو او همه گاه همدم حق و ایمان بود.) معاویه پرسید این شعر درباره کیست؟ گفت درباره مولایم علی(ع). و درباره علت آن گفته بود روزی از عامل علی(ع) به نزد او شکایت بردیم. علی در حال نماز بود و میخواست تکبیر بگوید چون مرا دید با مهربانی پرسید: حاجتی داری؟ گفتم: آری، عامل صدقات تو از عدالت بیرون رفت، سخن مرا شنید و گریست ـ رو به آسمان کرد که خدایا من این عامل را نفرستادم که ستم کند. آنگاه فرمان عزلش را داد… و امروز شکایت به تو بردیم و تو چنین میکنی . معاویه لحظهای به فکر فرو رفت و فرمان آزادیش را داد. سوده گفت من برای خودم نیامدم که تو امروز مرا آزاد کنی ـ مسأله عامل تو چه میشود؟ و معاویه درباره عامل خود هم دستوراتی داد و سوده را راضی کرد. و بعد گفت: آری، ابالحسن این چنین بود. در مکتب امام امیرالمؤمنین(ع) ص 157،علی قائمی