معارف اسلامی

ساختار و کارکردهای دیوان وکالت در عصر امام حسن عسکری

مقدمه
سازمان وکالت، نام تشکیلاتی است که امامان شیعه(ع) در عصر خود به دلیل خفقان شدید دوران بنیعباس تأسیس کرده بودند. این سازمان نقش مهم و تعیین کننده در جهت پیش برد اهداف ائمه (علیهم السلام) داشته است. شناخت این نهاد، تبیین و تحلیل عملکرد آن، یکی از زوایای ناشناخته زندگانی امامان معصوم (علیهم السلام) را به نمایش میگذارد. اختناق شدیدی که در دوران آخرین ائمه(ع) اعمال میگردید، باعث شد گزارشات کمی از فعالیت های گسترده سیاسی و اجتماعی آن ائمه(ع) به دست ما برسد. از این رو ضروری است که اقدامات ائمه اطهار، از این زاویه مورد بررسی قرارگیرد. برای جمع آوری اطلاعات مورد نیاز در این زمینه به مطالعه ی کتب تاریخی، رجالی و روایی و بررسی مطالعات مرتبط در این زمینه پرداخته شد.

پرسش هایی که این مقاله در صدد پاسخ گویی به آن است عبارتند از: نقش امام حسن عسگری(ع) در تأسیس سازمان وکالت چه بوده است؟ و وکلای ممدوح و مذموم آن حضرت(ع) چه تعداد و دارای چگونه شخصیت و عملکردی بودند؟ از جمله پژوهش های انجام شده در این زمینه میتوان به دو عنوان مقاله اشاره کرد: ساختار سازمان وکالت در عصر امام هادی(ع) و کارکردهای آن نوشته لاله اکبری مقدم، و امام کاظم(ع) و سازمان وکالت به نگارش محمد رضا جباری و نیز کتاب سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (علیهم السلام) اثر محمد رضا جباری.

با وجود تحقیقات انجام شده درباره سازمان وکالت و از آنجایی که پژوهشی به صورت جداگانه به سازمان وکالت در عصر امام حسن عسگری(ع) نپرداخته است نگارنده بر آن شد که بررسی و بازنگری کارکرد دیوان وکالت در عصر این امام همام بپردازد. این تحقیق شامل وضعیت دوران امامت امام حسن عسگری(ع)، تاریخچه تشکیل سازمان وکالت، علل تشکیل آن، ساختار سازمان وکالت در عصر امام حسن عسگری(ع) و کارکردهای نهاد وکالت است.

وضعیت دوران امامت امام حسن عسگری(ع)
ابومحمد حسن بن علی، امام یازدهم از ائمه شیعه(ع)، در روز هشتم ربیع الثانی سال ٢٣٢ هجری در شهر تاریخی و پایگاه نشر اسلام مدینه در خانه ی امام هادی دهمین پیشوای جهان اسلام از یک مادر دانشمند و پرفضیلت دیده به جهان گشود مادرش بانویی صالحه و عارفه به نام سوسن، حدیثه یا سلیل بود که بانوان مدینه از محضر پرفیض او بهره های علمی میبردند. نامی که برای این مولود انتخاب گردید همتای نام جد بزرگوارش امام حسن مجتبی بود که تجدیدکننده خاطرات نخستین ثمره ی باغ پربار رسالت است. از آن جا که امام یازدهم(ع)، همراه با پدر بزرگوارشان، به شهر سامرا، پایتخت خلافت عباسی، منتقل شده، و در آن جا در محله ی عسگر سکونت اجباری داشتند «عسگری» نامیده شدند. کنیه ایشان «ابومحمد» و بیشتر مردم، آن حضرت و پدر و جد ایشان را ملقب به «ابن الرضا» (فرزند امام علی بن موسی الرضا علیهما السلام) مینامیدند. از دیگر القاب آن حضرت، زکی به معنی پاکیزه است (اسلامی،١٩۴:١٣٨٢).

مدت کوتاه حیات امام به سه دوره ی مشخص تقسیم میگردد: پنج سال در حجاز در شهر زادگاه خود در حضور و مراقبت پدر بزرگوارش، شانزده سال در عراق قبل از دوران امامت و پیشوائی، هفت سال دوران کوتاه و پربار امامت و زعامت در عراق. ایشان در هشتم ربیع الاول سال ٢۶٠ق در سن بیست و هشت سالگی دار فانی را وداع گفت (شیخ مفید،١۴١٣:ج ٢: ٣١٣).

امام حسن عسگری(ع)، در مدت کوتاه امامت خویش، با سه تن از خلفای ظالم عباسی معاصر بودند. این سه تن عبارت اند از: معتز (فرزند متوکل) حدود چهار سال (٢۵٢ – ٢۵۵)، مهتدی یازده ماه (٢۵۵- ٢۵۶) و معتمد (فرزند متوکل) بیست و سه سال (٢۵۶- ٢٧٩). فشار و اختناق در مورد پیشوای یازدهم فوق العاده شدید بود و از هر طرف آن حضرت را تحت کنترل و نظارت داشتند. حکومت عباسی به قدری از نفوذ و موقعیت مهم اجتماعی امام نگران بودند که امام(ع) ناگزیر بود، هر هفته روزهای دوشنبه و پنجشنبه در دربار حاضر شود (ابن شهر آشوب، بیتا، ج ۴: ۴٣۴). شرایط بحرانی که ائمه(ع) در عصر عباسی با آن مواجه بودند آنان را واداشت تا ابزار جدیدی را برای ارتباط با اعضای جامعه ی خود جستجو کنند.

تعریف لغوی و اصطلاح وکالت
«وکالت» در لغت به معنای ناتوانی از انجام مستقیم یک کار، و اعتماد بر دیگری در آن کار است (ابن فارس، بیتا، ج ۶: ١٣۶)؛ و در اصطلاح -«هو تفویض امر الی الغیر لیعمل له حال حیاته او ارجاع تمشیۀ امر من الامور الیه له حالها و هی عقد یحتاج الی الایجاب»- وکالت آن است که شخصی در حال حیات خود برخی امورش را به دیگران واگذار کند تا برایش انجام دهند یا در حال حیاتش راه اندازی امری از امورش را به دیگران واگذار کند و وکالت عقدی است که محتاج ایجاب است (خمینی،١٣٧٩، ج ٢: ٣٩). با دقت در معنای لغوی و اصطلاحی واژه وکالت میتوان چنین استنباط کرد که در معنای آن نوعی عجز از انجام مستقیم کار نهفته است و موکل با وجود این که مجاز به انجام کاری است زمانی اقدام به تعیین وکیل مینماید که به دلایلی قادر به انجام مستقیم کار نمیباشد. ائمه نیز به دلیل اختناق فضای حاکم، گستردگی سرزمین های اسلامی و پراکندگی جمعیت شیعه و… اقدام به تعیین وکیل مینمودند؛ و همین واژه را برای نمایندگان به کار میبردند، چنان که امام حسن عسگری(ع) به عثمان بن سعید فرمود: «امض یا عثمان فانک الوکیل و الثقۀ المأمون علی مال الله» (طوسی،٣۵۶: ١۴١١).

تاریخچه تشکیل سازمان وکالت
1. آغاز و شکل گیری سازمان: به عقیده نگارنده آغاز شکل گیری این نهاد مربوط به عصر امام باقر(ع) است. ایشان در سال ١١٣ هجری قمری فرزندش سلطان بن علی بن باقر را به عنوان اولین سفیر اهل بیت در ایران به درخواست مردم کاشان به این شهر اعزام کردند. نام وی به عنوان نایب خاص امامان پنجم و ششم(ع)؛ در منطقه فین کاشان ذکر شده است (زجاجی،١٣٧٨: ۵٢).

٢. تقویت و گسترش فعالیت سازمان: این مرحله از زمان امام صادق(ع) آغاز شد و تا پایان دوره امامت امام جواد(ع) ادامه یافت.

٣. تکامل نهاد وکالت: در زمان امامین عسگریین(ع) فعالیت سازمان با توجه به عوامل و زمینه – های خاص این دوره که در آستانه غیبت بود تکامل یافت (جباری، ۶۵:١٣٨٢).

۴. اوج فعالیت سازمان وکالت: عصر غیبت صغری (٢۵۵-٣٢٩ق) نقطه اوج فعالیت نهاد است (پور سید آقایی و همکاران، ١٣٨٣: ٢٣٣). در این مرحله، نواب چهارگانه به علت عدم حضور ولی عصر(عج)، در رأس سازمان و واسطه بین امام(ع) و سایر وکلا بودند.

۵. پایان کار سازمان:[1] با مرگ نایب چهارم امام(عج)؛ (علیبن محمد سمری) و شروع غیبت کبری فعالیت سازمان وکالت نیز به پایان رسید.

علل تشکیل سازمان وکالت
در مورد دلایل تشکیل سازمان وکالت، میتوان به موارد ذیل اشاره نمود:

١. لزوم ارتباط بین رهبر و پیروان: یکی از عوامل اساسی ایجاد این نهاد لزوم ارتباط بین امامان معصوم و پیروان آن هاست. بنابراین کسانی از سوی ائمه، تعیین میشدند تا به عنوان وکلای آنان، با شیعیان ارتباط برقرار میکردند. این مسأله زمانی روشن تر میشود که به گستردگی عالم اسلامی در آن عصر و پراکندگی شیعیان در نقاط مختلف، اعم از عراق، حجاز، ایران، یمن، مصر و مغرب توجه کنیم (همان: ٢٣۵). از آنجایی که همه شیعیان، توانایی مسافرت به مدینه و سایر شهرهای اقامتی امامان را نداشتند، پس لازم بود کسانی به عنوان نمایندگان و افراد مورد اعتماد ائمه(ع)، شناخته شده و به مناطق دور و نزدیک اعزام و رابط بین رهبری و پیروانش باشند.

٢. خفقان حکومت عباسی و لزوم حفظ شیعیان و مکتب توسط امام: هر چند وجود خفقان را نمیتوان علت اصلی تشکیل نهاد وکالت دانست، ولی به طور قطع، این مسأله، علت تشدید فعالیت این نهاد و گسترش و توسعه آن بوده است. امام عسگری(ع) بر اثر فشارهای عباسیان، امکان ارتباط با شیعیان را نداشت و در یکی از روزها هنگام رفت و آمد هفتگی نزد خلیفه ضمن توقیعی فرمودند: کسی بر من سلام و حتی اشاره هم به طرف من نکند؛ زیرا در امان نیستید (راوندی،١۴٠٩، ج ١: ۴٣٩). البته فشار خلفا عباسی به امامان(ع) محدود نمیشد، بلکه پیروان ایشان نیز، هراز چند گاه توسط حکام زندانی یا به قتل میرسیدند. ظلم عباسیان به آن جا رسیده بود که منصور اجساد قربانیان علوی را به عنوان میراث در اتاقی در بسته برای فرزندش مهدی گذاشته بود (مقریزی، ١٣٧٠،ج ١٠٣:١).

٣. آماده سازی شیعیان برای عصر غیبت: یکی دیگر از وجوه رویآوری ائمه (علیهم السلام)، به تشکیل این نهاد، آماده سازی شیعیان برای پذیرش وضعیت جدید در عصر غیبت بود؛ عصری که شیعه در آن جز از طریق سفرا و وکلای امام، امکان ارتباط با ایشان را نداشت. با توجه به همین حقیقت بود که هر چه شیعه به عصر غیبت نزدیک تر میشد، راه ارتباط مستقیم او با امام نیز محدودتر میگشت و در مقابل، نهاد وکالت نیز تقویت میشد تا حدی که در زمان امامین عسگریین (علیهم السلام) غالب ارتباطات شیعه با این دو امام بزرگوار، از راه مکاتبه و یا وکلا و نمایندگان، صورت میگرفت. از آن رو، میتوان گفت که حداقل در عصر دو امام هادی و عسگری(علیهم السلام)، تقویت نهاد وکالت به خاطر تمهید و زمینه چینی برای ورود شیعه به عصر غیبت بوده است. به گونه ای که مسعودی نقل کرده است: ابو الحسن عسگری(ع) از بسیاری از شیعیان به جز تعدادی اندکی در احتجاب بود و وقتی نوبت به ابی محمد امام حسن عسگری(ع) رسید با خواص خود و غیر آنان از پس پرده سخن میگفت مگر در زمان هایی که به خانه سلطان میرفت (قمی، ١٣٩٠،ج ٢: ۶۵٩). این نحوه رفتار ایشان و پدر گرامیاش مقدمه ای برای غیبت صاحب الزمان(عج) بود تا شیعه با این وضع خو گرفته و نسبت به غیبت بیگانه نباشد و عادت بر احتجاب و استتار جاری شود

ساختار سازمان وکالت در عصر امام حسن عسگری(ع)
مرتبه اول: امام
والاترین جایگاه در سازمان وکالت بر عهده امام حسن عسگری(ع) بود. اموری مانند تعیین وکیلان و معرفی آنان به شیعیان، نظارت بر عملکرد آنان، تأمین مالی وکلا، عزل وکلای خائن و فاسد، معرفی جریان های مدعیان وکالت و بابیت و برخورد قاطع با آنان از عمده ترین مسئولیت – های ایشان به عنوان رهبر سازمان بود.

مرتبه دوم
وکیل ارشد یا باب: پس از امام مرتبه بعدی مربوط به سر وکیل یا باب آن حضرت(ع) بود.

عثمان بن سعید عمری در رأس سلسله مراتب وکلا امامین عسگریین و اولین نایب و باب ناحیه مقدسه در عصر غیبت صغری بوده است. او مدیریت امور داخلی و روابط بین سازمان و شعب آن در نواحی دور دست، دقت در دریافت اموال و نظارت بر کار وکلا را بر عهده داشت. حضرت(ع) در توقیع شریف به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری میفرماید: هر آنچه که از نواحی مختلف برای ما ارسال میشود در نهایت امر به دست عمری میرسد تا به ما برساند (کشی بیتا، ح ۵٨٠: ١٠٨٨) این سخن حکایت از آن دارد که نظارت بر کار تمامی وکلا در این عصر بر عهده عمری است و او در حقیقت واسطه آنان با حضرت(ع) محسوب میشده است. او کار وکالت را در پوشش روغن – فروشی انجام میداد و به جهت تقیه و ترس اموال و نامه هایی را که شیعیان به وی تحویل میدادند در ظروف و خیک های روغن حمل و به امام تحویل میداد.

مرتبه سوم: وکلای نواحی
پس از وکیل ارشد، وکلای نواحی قرار داشتند. براساس شواهد تاریخی، چهار منطقه اصلی از نظر سازمان وکالت برای شیعیان وجود داشت. ناحیه نخست بغداد، مدائن و کوفه. ناحیه دوم بصره و اهواز. ناحیه سوم قم، همدان و مناطق جبال؛ و ناحیه چهارم حجاز، یمن و مصر (جاسم، ١٣٧:١٣٨۵) که این وکلا در نواحی مهم مستقر شده بودند و یک ناحیه تحت سرپرستی آنان قرارداشت. که در ذیل به این وکیلان اشاره میکنیم.

١. در کوفه: ایوب بن نوح بن دراج نخعی
نجاشی بر وکالت او برای امام هادی و امام عسگری تصریح کرده و درباره اش چنین تعبیری دارد: ایوب بن نوح بن دراج نخعی، وکیل ابوالحسن امام هادی و ابومحمد امام عسگری و نزد آنان دارای منزلتی بس عظیم و مورد اعتماد و دارای درجات والایی از ورع و تقوی و عبادتش بسیار و مورد وثوق بود (نجاشی،١۴١۶: ١٠٢). با توجه به سابقه حضور خاندان ایوب بن نوح در کوفه، وی نیز در کوفه وکیل آن حضرت بود. او یکی از وکلا ارشد دو معصوم محسوب میشود و نقش ارتباطی بین آن دو بزرگوار و وکلای برخی از نواحی را ایفا میکرده است.

٢. در اهواز: ابراهیم بن مهزیار
او از اصحاب امام جواد(ع)، امام هادی(ع) و امام عسگری(ع) است. طبرسی بر وکالت وی و پسرش محمد تصریح کرده است (طبرسی، ١٣٧۶، ج ٢۵٩:٢). وی در اوایل غیبت و پس از شهادت امام عسگری تصمیم گرفت اموالی را که در نتیجه وکالت در نزد او جمع شده بود از مسیر آبی به بغداد برساند ولی پس از سوار شدن بر کشتی احساس کرد که لحظات وفاتش فرار رسیده لذا از فرزندش محمد خواست او را بازگرداند و خود اموال را به بغداد ببرد.

٣. در همدان: علی بن ابراهیم بن محمد همدانی
ابراهیم بن محمد؛ با امام رضا، امام جواد و امام هادی (علیهم السلام) هم عصر بود. در یکی از نامه های امام جواد(ع) خطاب به او به عنوان وکیل آمده است: «به دوستانم در همدان نامه نوشتم و در آن نامه به آنان دستور دادم که از تو پیروی کنند و به آن ها تذکر دادم که جز تو من نماینده ای در همدان ندارم (کشی، همان، ج ٢، ح ١١٣۶: ٨۶٩). وی تا عصر امام هادی وکیل بود و پس از ایشان فرزندش علی در امور وکالت در همدان جانشین پدر شد.

۴. در قم: احمد بن اسحاق اشعری
در تاریخ قم از وی به عنوان وکیل امام عسگری(ع) در امور موقوفات قم یاد شده است (قمی،١٣۶١: ٢١١)؛ اما وکالتش برای امامین عسگریین از قراینی غیر از آن چه از تاریخ قم نقل شد قابل استفاده است. در دلائل الامامۀ آمده است؛ احمد بن اسحاق اشعری قمی وکیل امام عسگری است؛ و امام پیش از رحلتش او را به وکالت صاحب الزمان(عج) نیز معرفی کرد، حضرت حجت(عج) توقیعاتش را به او میسپرد و احمد بن اسحاق آن توقیعات را به دوستان حضرتش میرساند (طبری، بیتا: ۵٠٣).

۵. در ری: احمد بن اسحاق رازی
در نامه امام عسگری(ع) به اسحاق بن اسماعیل، به وکالت او تصریح شده است: ای اسحاق، بر تو و بر همه دوستانم سلام. خداوند همه شما را به توفیق خویش استوار گرداند. هر کس که این نامه ام را بخواند و از انحراف و کژی به حق بگرود باید حق ما را به ابراهیم بن عبده بسپارد و او موظف است که آن را به احمد بن اسحاق رازی برساند یا به هر کس که احمد به او معرفی کرده است و این رأی و دستور من است (مجلسی،١۴٠٣، ج ٣٢٢: ۵٠). منطقه وکالت او ناحیه ری است.

و از کلام حضرت میتوان استنباط کرد با توجه به اینکه وکیل نیشابور مأمور تماس با رازی بوده پس رازی وکیل ارشد ناحیه خود بوده و بر کار وکلای مناطق شرقی نیز نظارت داشته است.

۶. در نیشابور: ابراهیم بن عبده نیشابوری
ایشان یکی دیگر از وکلای مورد اعتماد امام عسگری، و از اصحاب امام هادی به حساب می – آیند. حضرت(ع) در ضمن تأیید وکالت او در پیامی به دوستان و شیعیان نوشت: نامه ای برای ابراهیم بن عبده فرستادم و در آن ایشان را به نمایندگی خویش معرفی نمودم، تا حقوقم را از دوستانم دریافت دارد و به من برساند. آن نامه از ناحیه من و به خط من است او را به نمایندگی خویش برگزیدم تا در شهر شما به وظیفه خویش عمل کند. او باید تقوای الهی را رعایت کند و شما وظیفه دارید حقوق شرعیه را به او بسپارید. من به او اجازه دادم که آن را در امور مشروع مصرف کند (کشی، همان، ح ۵٨٠: ١٠٨٩). همان گونه که پیش تر در ذکر احوال احمد بن اسحاق رازی گذشت. مشخص میشود که ابراهیم بن عبده وکیل سرشناس امام(ع) در نیشابور، بیهق و نواحی مجاور بود و سایر وکلای این ناحیه میبایست با وی در ارتباط باشند و او نیز ارتباط خود را با رازی محفوظ دارد.

٧. در مرو: ابو علی محمد بن احمد بن حماد مروزی محمودی
وی از اصحاب امام جواد و امامین عسگریین (علیهم السلام) است و از نامه امام عسگری(ع) به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری استنباط میشود؛ که او در عصر امام عسگری(ع) وکیل آن جناب بوده است؛ در این نامه خطاب به اسحاق بن اسماعیل آمده است: ای اسحاق! نامه را برای بلال بخوان؛ چرا که مورد وثوق و امین نسبت وظایفش میباشد؛ و آن را همچنین بر محمودی بخوان که اطاعت وی از ما ستودنی است؛ و هنگامی که وارد بغداد شدی آن را بر دهقان بخوان (همان، ح ١٠٨٨: ۵٧٩). در این بخش از توقیع، امام عسگری(ع) دستور قرائت نامه را بر کسانی میدهد که جزء وکلای آن جانب هستند، نظیر بلال و دهقان؛ و از این رو وکالت محمودی از ناحیه آن حضرت، بدین وسیله تأیید میشود

٨. در مکه: علی بن جعفر همایی برمکی
او از وکلای مکه بود (کشی همان ح ١١٢٩: ۶٠٧). شیخ طوسی او را از اصحاب امام هادی(ع) و امام عسگری(ع) برشمرده و تصریح به وکالتش برای آن دو بزرگوار نموده است ؛ و در رجال خود در ذیل اصحاب امام عسگری(ع) درباره اش تعبیر «قیم لأبی الحسن ثقۀ» را بکار برده است (طوسی،بیتا:۴٠٠). پس از شهادت امام هادی(ع) و انتقال امر امامت به امام عسگری(ع) او همچنان در سمت وکیل ارشد به انجام وظیفه خود ادامه داد و حلقه واسطه بین وکلای سایر نواحی و امام عسگری بود. ابوجعفر عمری میگوید: ابوطاهر بن بلال، در سفر حج دید علی بن جعفر پول های زیادی انفاق میکند. پس از بازگشت در نامه ای موضوع را به امام حسن عسگری(ع) گزارش کرد. ایشان در پاسخ نوشت: که ما دستور پرداخت دویست هزار دینار را به او دادیم. ولی او تنها نیمی از آن را پذیرفت، مردم حق ندارند در اموری که ما اجازه اظهارنظر و مداخله در آن ها را به آنان نداده ایم دخالت کنند (طوسی،١۴١١، ج ١: ٣۵٠).

٩. در بغداد: علی بن ریان بن صلت
از وکلای بغداد میتوان به علی بن ریان بن صلت بغدادی خراسانی اشاره کرد. نام علی بن ریان ضمن اصحاب امام هادی(ع) و امام عسگری(ع) ذکر شده است (شهید ثانی، ١۴١١: ٣٨٠) و تعبیر ثقۀ وکیل نیز درباره او بکار رفته است (همان).

مرتبه چهارم: وکلای محلی
در پایین ترین سطح سازمان وکالت، وکلای مستقر در شهرهای مختلف بودند که با افراد عادی در ارتباط و در انتخاب این افراد معمولا توان اجرایی و محلی بودن آنان در نظر گرفته میشد. این وکلا بازوی اجرایی سازمان و با شیعیان در ارتباط مستقیم بودند (جباری و ملبوبی،١٣٩١: ١۴١).

١. محمد بن احمد بن جعفر قمی عطار قطان
ایشان یکی دیگر از وکلای امام حسن عسگری(ع)، است. منطقه وکالت وی با توجه به ذکر لقب قمی احتمالا ناحیه قم بوده باشد. شیخ طوسی در رجال، وی را از یاران و وکیل امام عسگری(ع) شمرده و میگوید: «محمد بن احمد بن جعفر (جعفری) قمی وکیل آن حضرت بود و ابوالحسن (امام هادی) را درک نمود (طوسی، بیتا،:۴٠٢). لقب قطان از آن رو به وی داده شده بود که او به صورت ظاهر و برای پوشش فعالیت هایش در سازمان وکالت، به شغل پنبه فروشی می – پرداخت و وجوه شرعی و نامه های شیعیان و امام(ع) را در میان محموله های پنیه دریافت و یا ارسال میکرد (جاسم، همان: ١۵٠).

٢. قاسم بن علاء آذربایجانی
ایشان یکی دیگر از وکلای امام حسن عسگری است. محدث نوری پس از ذکر نام وی تعبیر وکیل ابی محمد را آورده است (نوری،١۴٠٨، ج ۵٣٨:٧). در برخی از کتب رجالی معاصر به این نکته توجه شده است که لقب قاسم بن علاء، «همدانی» (به سکون میم) است (سبحانی تبریزی،١۴١٨، ج ۴: ٣٢٩) که از قبیله همدان و ساکن آذربایجان بود (طوسی،١۴١١: ٢٧۶). اما اگر به فتح میم نه سکون (همدان) لقب داده شود، آن چنان که محقق اردبیلی معتقد به وحدت قاسم بن علاء آذربایجانی با قاسم بن علاء همدان است احتمال وکالت وی در همدان نیز می رود (جباری، ١٢۴:١٣٨٢)؛ و امکان دارد که وی قبل از انتقال به آذربایجان مدتی در همدان به وکالت مشغول بوده باشد.

٣. ایوب بن ناب
ایوب بن ناب نیز وکیل امام عسگری (علیه السلام) در نیشابور بود. ولی معاشرت او با غلات موجب مخالفت فضل بن شاذان از علمای معروف شیعه در منطقه با او شده، فضل و گروه شیعیان هوادار او از دادن حقوق شرعی به این نماینده اجتناب و او را طرد کردند. از این رو وکیل مزبور و گروه شیعیان هوادارنش مراتب شکوه خود را از فضل به حضرت(ع) ابلاغ نموده و یادآور شدند که فضل در اصالت وکالت او تردید روا داشته و مردم را از دادن حقوق شرعی به او منع کرده – است. لذا توقیع عتاب آمیزی از سوی امام عسگری صادر و صحت وکالت وکیل مزبور را تأیید و فضل نیز به سبب این کار مورد ملامت قرارگرفت (کشی، همان: ۵۴٣).

۴. جهفر بن سهیل صیقل
شیخ طوسی او را از اصحاب امام عسگری و تصریح به وکالتش برای امام هادی(ع)، امام عسگری(ع) و حضرت حجت(عج) نموده است (طوسی، بیتا: ٣٩٨).

۵. ابو طاهر محمد بن علی بن بلال
او از اصحاب امام هادی(ع) و وکیل امام حسن عسگری(ع) است. وی تا پیش از وفات امام حسن عسگری(ع) دارای اعتقادی سالم و امام(ع) او را در توقیعات خود با عناوینی همچون «راستگو» و «آگاه به واجبات» ستوده است ولی سرانجام منحرف و انحراف او در عصر غیبت آشکار شد به این گونه که نیابت نایب دوم حضرت مهدی(عج) را منکر شد؛ و درباره اموالی که نزد وی جمع شده بود تا به امام زمان(عج) برساند، خیانت کرد(طوسی، ١۴١١،۴٠٠).

۶. احمد بن هلال کرخی
او از دوران امام رضا (علیه السلام) تا سال هفتم غیبت صغرا را درک کرد؛ و جزء وکلای عسگریین (علیهم السلام) بود. وی پس از وفات امام یازدهم، اگر چه امامت حضرت حجۀ بن الحسن(عج) و نیابت نایب اول او، یعنی عثمان بن سعید عمری، را پذیرفت، ولی در ادامه، از پذیرفتن نیابت نایب دوم ایشان، یعنی محمد بن عثمان خودداری نمود و به همین دلیل، توقیعی در لعن و طرد او از ناحیه مقدسه صادر گردید. شیخ طوسی نام وی را در بخش وکلای مذموم در عصر غیبت آورده است اما به علت مذموم بودن او و صدور توقیع ناحیه مقدسه در تبری از وی اشاره ای نکرده است (همان: ٣٧٣).

٧. ابوهاشم داود بن قاسم جعفری
بنا به گفته شیخ طوسی در الفهرست وی چهار تن از ائمه یعنی امام رضا و جواد و هادی و عسکری (علیهم السلام) را درک کرده است (طوسی،١۴١٧: ١٢۴). از آنجا که شیخ او را اهل بغداد دانسته است طبعا منطقه وکالت وی در عصر عسگریین نیز در این شهر و منطقه بوده است.

٨. محمد بن صالح بن محمد همدانی
او پس از پدرش صالح بن محمد از طرف امام حسن عسگری(ع) و پس از آن نیز توسط حضرت حجت(عج) به عنوان وکیل ایشان در امور مردم و ارتباط دهنده آنان با امام قرار داشت. علامه حلی ضمن آوردن نام وی در ردیف اصحاب امام عسگری(ع) چنین تعبیری درباره اش دارد: «محمد بن صالح بن محمد الهمدانی الدهقان، من أصحاب العسکری علیه السلام، وکیل»(علامه حلی،١۴١٧: ٢۴٣). با توجه به ذکر لقب همدانی برای پدر و پسر قاعدتا منطقه وکالت و فعالیتشان میبایست همدان بوده باشد.

٩. احمد بن محمد بن مطهر
شیخ صدوق با لفظ «صاحب ابی محمد (علیه السلام)» احمد بن محمد بن مطهر را مدح نموده (ابن بابویه، ١۴٠۴،ج ۴: ۵٠٨)، که ظهور دارد در این که این شخص قیم امور امام عسگری(علیه السلام) بوده که کاشف از فوق عدالت است.

١٠. ابو جعفر محمد بن عثمان سعید
محمد همراه پدرش عثمان بن سعید وکالت امام حسن عسگری(ع) را بر عهده داشت و مورد اعتماد او بود. چنان که ضمن روایت آن حضرت چنین آمده: «العمری و ابنه ثقتان، فما ادیا الیکه فعنی یؤدیان وما قالا لک فعنی یقولان، فاسمع لهما و اطعهما فانهما ثقتان المامونان»(مامقانی،١٣٨١، ج ٢: ١٣٧) و(طوسی، ١۴١١: ٣۵۴). عمری و پسرش هر دو ثقه و مورد اعتمادند. هر چه رسانند از طرف من میرسانند و هر چه گویند از من است. به حرف آنان گوش و از آنان پیروی کن که آنان ثقه و امین منند. وی بعد از وفات پدرش به جای او نشست و به وکالت و نیابت خاص از ناحیه ی مقدسه منصوب شد. برخی همچون علامه حلی ضمن اشاره به شرح حال وی دوران نیابت او را حدود پنجاه سال ذکر کرده اند (علامه حلی، همان: ٢۵١). البته این سخن در صورتی قابل قبول است که مراد علامه را اعم از دوره غیبت و دوره امامت امام عسگری بدانیم. بنابراین اگر وی در سال شروع امامت امام حسن عسگری(ع) یعنی سال ٢۵۴ ق به وکالت مشغول شده باشد تا سال ٣٠۵ ق معادل پنجاه سال عهده دار وکالت بوده است.

١٢و١١. حسن بن نضر قمی و أبو صدام
روایتی از کلینی نقل میکنیم که، حاکی از وکالت این دو تن از جانب امام حسن عسگری(ع) است ؛ و بعید نیست که پس از شروع غیبت نیز وکالتشان از سوی ناحیه مقدسه تنفیذ و ادامه فعالیت داده باشند. حسن بن نضر و ابوصدام و گروهی دیگر از وکلا پس از درگذشت امام عسگری (علیه السلام)، درباره آنچه در دست وکلا ایشان بود، گفتگو کردند و در پی کاوش از حقیقت امر بودند، که حسن بن نضر نزد ابو صدام آمد و گفت: قصد حج دارم. آن گاه به احمد بن یعلی وصیت کرد و مالی از آن ناحیه ی مقدسه را به او سپرد و به او دستور داد که چیزی از آن را بیرون نیاورد، مگر آن که پس از ظهور [حجت ] به دست او بسپارد. حسن میگوید: هنگامی که به بغداد رسیدم، خانه ای کرایه کردم و در آن ساکن شدم. یکی از وکیلان، لباس و دینارهایی نزد من آورد و پیش من نهاد. به او گفتم: این چیست؟ گفت: همان که می بینی! سپس وکیل دیگری، مانند آن را آورد تا آن که خانه را پر کردند، و سپس احمد بن اسحاق، همه آنچه را با خود داشت، نزد من آورد. شگفت زده و اندیشناک شده بودم که برگه امام(عج) به من رسید: «هنگامی که فلان مقدار از روز گذشت، آنچه را همراه داری، بیاور…» (جباری،۵۶٩:١٣٨٢). از این روایت میتوان وکالت هر دو نفر را استنباط کرد. زیرا در ابتدا روایت تصریح شده که حسن بن نضر و ابوصدام نسبت به اموال موجود در دست وکلا دچار تردید شدند! و این دغدغه را کسی دارد که خود وکیل باشد. به علاوه تحویل اموال توسط سایر وکلا به خصوص احمد بن اسحاق به وی در بغداد نیز از دیگر قرائن دال بر وکالت حسن بن نضر است علاوه بر آن با توجه به این که شیخ صدوق تصریح دارد که حسن بن نضر از اهل قم بوده است (ابن بابویه، ۴۴٣:١٣۵٩) منطقه وکالت و فعالیت وی نیز مشخص میشود.

١٣. اسحاق بن اسماعیل نیشابوری
شیخ طوسی در کتاب رجال وی را از اصحاب امام عسگری(ع) شمرده و میگوید وی ثقۀ است (طوسی، بیتا:٣٩٧)؛ او پس از وفات عسگری(ع) با سفراء امام دوازدهم (ابواب اربعۀ) مکاتبت داشته است. نامه ای از امام حسن عسگری(ع) خطاب به وی در کتب رجال ثبت است که در آن نامه حضرت وی را همراه با ابراهیم بن عبده نیشابوری، وکیل خود تعیین کرده و به اهل نیشابور سلام رسانده است. این نامه در کتب روایی از جمله «تنقیح المقال» آمده است (مامقانی، همان، ج ۴: ١۶٢).

١۴. عبدالله بن حمدویه بیهقی
وی از دیگر وکلای حضرت(ع) در بیهق و نیشابور بود (جمال فرزند وحی و فرشته دارابی١٢٩:١٣٩١).

مرتبه پنجم ؛ وکیل قاصد
برخی از وکلا علاوه بر انجام امور شخصی امام حسن عسگری(ع) مسئولیت دریافت و ارسال نامه های حضرت(ع) را نیز برعهده داشتند مانند:

١. ابوالادیان
ارسال برخی از نامه ها حضرت(ع) را فردی با کنیه غریب ابوالادیان که خادم امام بود بر عهده داشت. ابوالأدیان میگوید: من نامه رسان امام عسگری(ع) به سایر شهرها بودم. روزی به حضورشان شرفیاب شدم. نامه هایی را که نوشته بودند به من دادند و فرمودند: اینها را به مدائن ببر و به افراد معینی بده و جواب بگیر. آنگاه فرمود: این سفر تو پانزده روز طول میکشد. روز پانزدهم، وارد «سر من رأی» (سامرا) میشوی و میبینی صدای شیون از خانه من بلند است و غسال دارد بدنم را غسل میدهد. من از شنیدن این سخن بسیار متأثر شدم و گفتم: مولای من، اگر این حادثه پیش آمد، امام بعد از شما کیست؟ فرمود: کسی که جواب این نامه ها را از تو طلب کند، امام بعد از من است. گفتم: مولای من، علامت دیگری بفرمایید. فرمود: آنکه بر جنازه من نماز بخواند، امام است (ابن بابویه، ١٣۵٩:۴٧۵).

٢. عقید
عقید، خادم خاص امام حسن عسگری، که حضرت(ع) او را از کودکی بزرگ کرده و حامل بسیاری از نامه های ایشان به شیعیان بود (طوسی، ١۴١١:٢٧٢).

مرتبه ششم؛ وکیل مبلغ
در میان اصحاب ائمه برخی از شاگردان، فقیه، محدث و متکلم بودند و به عنوان مبلغ مذهب اهل بیت به منظور ترویج فقه به مناطق مختلف فرستاده میشدند؛ و محل رجوع شیعه و پاسخ گویی شبهات و سؤالات دینی آنان را برعهده داشتند. از جمله:

١. فضل بن شاذان نیشابوری
وی از فقها و متکلمین عصر عسگریین است. تألیفاتی بالغ بر صد و هشتاد کتاب در علوم مختلف از جمله فقه، کلام، منطق، فلسفه، لغت، تفسیر و دیگر علوم نگاشته است (نجاشی، همان: ٣٠٧). او از شخصیت های برجسته نیشابور است که پیشوای یازدهم، برخی تألیفات وی را تأیید، و فرموده است: « صحیح و شایسته است که به مطالب آنها عمل شود» ایشان، درباره این شخصیت فرمود:

«أغبط أهل خراسان لمکان الفضل بن شاذان و کونه بین أظهرهم» (حر عاملی، ١۴١۶،ج ١٨: ٧٢).

من به سبب موقعیت فضل بن شاذان و حضورش در میان اهل خراسان، به آن ها غبطه میخورم. با توجه به تمجیدهای امام حسن عسگری از ایشان احتمالا وی در خراسان مسئولیت پاسخ گویی به سوالات دینی و شبهات شیعیان را عهده دار بوده است.

وکیل مذموم
عروه بن یحیی
معروف به دهقان که قبلا در نامه امام به اسحاق بن اسماعیل نیشابوری توثیق شده و از وکلای امام در بغداد بود. به خاطر دروغ هایی که به امام هادی و عسگری(علیهم السلام) نسبت داد گرفتار لعن و طرد از طرف امام عسگری(ع) گردید. آن حضرت دستور داد تا همه شیعیان او را لعن و نفرین کنند و از او دوری نمایند زیرا او در سمت مسئول خزانه داری امام، اموالی را از خزانه اختلاس کرده به خود اختصاص داده بود(کشی، همان: ۵٧٣). توقیعاتی که در چنین زمینه هایی از طرف امام صادر میشد به سرعت و به طرز شگفت آوری در میان شیعیان شایع میشد و بدین ترتیب همه آن ها از مضمون توقیع آگاهی یافته و بلافاصله شخص مورد نظر امام، از جامعه شیعه طرد میشد.

۶- کارکردهای نهاد وکالت
١. دریافت وجوه شرعی: با افزایش شیعیان، منابع و نیازهای مالی به طور هم زمان افزایش مییافت. برای جمع آوری این منابع باید شبکه ای از نمایندگان تشکیل میشد تا این وجوه را از پیروان جمع آوری و به امام(ع) تحویل دهند، ضمن آن که پس از آن نیز میبایست طبق دستورات امام به توزیع آن در جهت اهداف سازمان اقدام کنند. اهمیت این کار به اندازه ای بود که که گاه هدف از تأسیس سازمان وکالت را جمع آوری وجوه شرعی، اعم از خمس، زکات، هدایا و نذورات شیعیان دانسته اند (جباری محمد رضا و محمد کاظم ملبوبی،٩٣:١٣٨٩). برای مثال، همان گونه که پیش تر ذکر کردیم احمد بن اسحاق اشعری، در رسیدگی به امور وقفی در «قم» وکالت داشت. این وجوه، عمده ترین منبع مالی سازمان شمرده میشد. امامان(ع) میتوانستند با استفاده از این سازمان، هزینه های لازم برای انجام امور شیعیان را تأمین کنند.

٢. راهنمایی و ارشاد شیعیان و مناظره با مخالفان: یکی از مهم ترین اهداف تشکیل سازمان وکالت، تعلیم معارف اهل بیت به شیعیان و ارشاد آنان به حق، در عصر حیرت و بروز تردیدها و شبهات بود. البته همه وکلا از جهت علمی و معرفتی در یک سطح نبودند. در میان وکلا، برخی آن چنان از نظر علمی و آشنایی با معارف و احکام برجسته بودند که امامان شیعه افراد را به آنان ارجاع میدادند تا معالم دینی و وظایف شرعی خود را از آن ها جویا شده و فرا بگیرند؛ وکلا مهم – ترین مرجع و ملجأدر حل معضلات علمی و اعتقادی شیعیان بودند. آنان گاه این وظیفه را شخصا و گاه از طریق اخذ و ارسال نامه های حاوی سوالات شیعیان به معصومین و متقابلا تحویل پاسخ آن ها به شیعیان انجام میدادند (اکبری مقدم، ۶۵:١٣٩٣). به عنوان مثال عثمان بن سعید پس از شهادت امام عسگری با رهبری سازمان وکالت و ایفای نقش ارشادی خود توانست بسیاری از شیعیان را از حیرت نجات بخشیده و بر قبول امامت حضرت مهدی(عج) راهنمایی کند (مجلسی همان: ٣۵٠).

٣. نقش ارتباطی نهاد وکالت با مردم: وکلا به عنوان رابطین امام در شهرهای مختلف به پرسش های شرعی، کلامی و اعتقادی مردم پاسخ میدادند مکاتبات و نامه ها را به محضر امام میرساندند و پاسخ های شفاهی را دریافت میکردند (پور سید آقائی و دیگران، همان: ۴۴). با چنین کارکردی امام حسن عسگری(ع)، نمایندگان مورد اعتمادی را منصوب کرد تا، رابطه میان آن حضرت و مردم برای حل مشکلات دینی و دنیوی شیعیان باشند. این مطلب از نامه ای که ایشان به «احمد بن اسحاق اشعری» نوشت و در آن، نماینده مورد اعتماد و امین خود، «عثمان بن سعید عمری» را مورد تأیید و حمایت قرار داد، برمیآید؛ همان گونه که ذکر آن گذشت امام عسگری(ع)، در آن نامه فرمود: «عمری مورد وثوق من است آنچه به شما برساند از من رسانده و آنچه به شما گوید از من گفته پس از او بشنو و اطاعت کن زیرا او مورد وثوق و امین است»

۴. نقش سیاسی نهاد وکالت: اهتمام حاکمیت عباسی در عصر غیبت برای شناختن اعضای نهاد وکالت، نشان از وجود نقش سیاسی این نهاد دارد. از مؤیدات وجود نقش سیاسی برای این نهاد و اعضای آن، شرکت مستقیم یا غیرمستقیم اعضای این نهاد در قیام هایی است که بر ضد حاکمیت عباسی شکل میگرفت. کار ویژه سیاسی سازمان وکالت را میتوان در ابعاد ذیل مورد بررسی قرار داد.

١. عدم مشروعیت نظام حاکم: از دیدگاه شیعه امامیه تنها مبنی مشروعیت، نصب خلیفه از جانب خداوند میباشد. پیامبر اکرم (ص) جانشینان بعد از خود را معرفی کرده بود و بر طبق فرمایش ایشان تنها اطاعت از ائمه دوازده گانه، واجب است. تلاش سیاسی ائمه در برابر قدرت حاکم به طور عمده در محدوده نارضایتی از حکومت موجود؛ عدم مشروعیت آن و ادعای امامت و رهبری اسلام در خاندان رسول خدا (ص) بود. از آن جا که چنین اندیشه ای در تقابل با حکام جور قرار داشت آنان در مقاطع مختلف تاریخی تلاش میکردند که از انتشار تفکر شیعی جلوگیری کنند.

٢. آگاه سازی مردم از موضع امام در رخ داده های سیاسی: سقوط بنیامیه و روی کار آمدن بنی عباس یکی از مهمترین حوادث در دوران امام صادق(ع) بود. کار اصلی دعوت بنیعباس به دست ابومسلم خراسانی و ابوسلمه خلال انجام شد که نقش منحصر به فرد در استقرار حکومت عباسی داشتند(طقوش، ۶۵:١٣٩٠). ابومسلم نامه ای را خدمت امام صادق(ع) نوشت و در آن این مطلب را قید کرد که: «من مردم را از دوستی بنیامیه به دوستی اهل بیت دعوت کردم و تبلیغ نمودم که بنی – امیه را ترک کنند و به اهل بیت بپیوندند، پس اگر می پذیری کاری دیگر بر عهده تو نیست» (شهرستانی، ١٢۶۴ش، ج ١: ١٧٩). اما از آن جا که سیاست امام، سیاست فرهنگی و پرورش اصحابی بود که بتوانند حامل فقه آل محمد (ص) باشند. در حوادث سیاسی آن روز به صورت نظامی وارد نگردید و تنها با اظهار نارضایتی خود در پاسخ مرقوم داشت: «ما أنت من رجالی و لا الزمان زمانی» نه تو از داعیان من هستی و نه زمان زمان من است (همان). این موضع گیریها به سرعت توسط شبکه ارتباطی وکالت در جامعه شیعه آن روز منتشر گشته و افکار عمومی جامعه شیعه را جهت بخشید.

٣. نفوذ در دستگاه حکومت: هر چند ائمه پیروان خود را از همکاری با قدرت حاکم باز می – داشتند؛ و تربیت و گسترش معارف دینی از اهداف عمده آنان بود، اما هرگاه توانایی خدمت را در اصحاب خود میدیدند آن ها را تشویق میکردند که وارد دستگاه حکومت شوند. به عنوان نمونه علی بن یقطین از وکلای امام موسی کاظم بود که به دستور ایشان وارد دستگاه خلافت، و عهده دار مقام وزارت شد(ادیب، ١١١:١٣٨٧). چون پدرش از طرفداران بنیعباس بود و در پیروزی آن ها نقش اساسی داشت، او با استفاده از این جایگاه سیاسی و اجتماعی، وارد دستگاه حکومت عباسی شد. هدف امام از ترغیب او به این کار، حفظ جان، مال و حقوق شیعیان بود؛ و فرمود: «ان الله مع کل طاغیه وزیرا من اولیائه یدفع به عنهم و انت منهم یا علی» خداوند به همراه هر سرکشی، وزیری از میان اولیای خود دارد که به وسیله او از دوستان خود، دفع بلا میکند، و تو از آنان هستی ای علی(کشی، همان: ۴٣۵).

۴-مساعدت به نیازمندان: یکی دیگر از سیاست های بنیعباس که بیشتر انگیزه سیاسی داشت؛ اعمال فشار اقتصادی بر مردم و محرومیت نگه داشتن آنان بوده است این فشارها بیشترین آسیب را به جامعه شیعه وارد میساخت. از این رو ائمه از طریق سازمان وکالت با کمک های اقتصادی تلاش میکردند تا بخشی از آسیب ها را جبران سازند.

نتیجه
شرایط بحرانی که ائمه(ع) در زمان عباسیان با آن رو به رو بودند ایشان را واداشت تا ابزاری جدید، برای ارتباطات با اعضای جامعه ی خود جستجو کنند. نظام وکالت از زمان امام باقر آغاز به کار و تا عصر غیبت کبری به فعالیت خود ادامه داد. اجرای فرامین امام حسن عسگری در مناطق مختلف قلمرو اسلامی توسط وکلا در تقویت و گسترش آن، نقش اساسی داشت. حفظ و استمرار سنت نبوی از طریق ارتباط صحیح وکلا با مردم و جلوگیری از انحراف آن توسط حاکمیت و برخی عاملان وابسته به آن، آگاهیبخشی مستمر به عموم مسلمانان علیرغم وجود محدودیت های گسترده، معرفی حضرت حجت(عج) به عنوان جانشین امام(ع) از نقش های کارآمد و حساس نهاد در این عصر است.

وکلای منصوبی حضرت در چند سطح تقسیم میشوند و هر یک از سطوح وظایفی را دنبال میکردند؛ و امام در بالاترین سطح سازمان قرارداشت. در این سلسله مراتب، سطح پایین تر از سطح بالاتر فرمان میبرند و ارتباط حضوری با امام کمتر بود به گونه ای که گاه ارتباط مستقیم با حضرت تنها برای وکیل ارشد امکان پذیر بود. از مجموعه نمایندگان امام حسن عسگری تنها ٣/٧ درصد مورد لعن ایشان قرار گرفتند. خلاصه این که همه وکلای امام در حین تصدی وکالت مورد وثوق و اعتماد ایشان بودند و اگر نماینده ای چون عروه بن یحیی، بعدها از دین حق منحرف گشت هیچ گونه ایرادی بر امام نیست زیرا ملاک در واگذاری مناصب، حال کنونی افراد است.

منابع

1. ابن بابویه، محمد بن علی،(١٣۵٩)، کمال الدین و تمام النعمۀ، تصحیح و تعلیق: علی اکبر غفاری، تهران: دار الکتب الاسلامیۀ.

٢. ________(١۴٠۴)، من لا یحضره الفقیه، قم: جامعه مدرسین.

٣. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، بی تا. المناقب، مصحح: هاشم رسولی محلاتی و محمد حسین آشتیانی، قم: علامه.

۴. ابن فارس، احمد بن فارس، بی تا، معجم مقاییس اللغۀ، محقق: عبدالسلام محمد هارون، قم: مکتب الاعلام الاسلامی.

۵. ادیب، عادل، (١٣٨٧)، زندگانی تحلیلی پیشوایان ما ائمه دوازده گانه، ترجمه اسدالله مبشری، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

۶. اسلامی، احمد (١٣٨٢) از خاتمیت تا غیبت نگاهی به زندگانی چهارده معصوم(ع) قم، میثم تمار.

٧. اکبری مقدم، لاله، (١٣٩٣)، «ساختار سازمان وکالت در عصر امام هادی و کارکردهای آن»، فصلنامه علمی تخصصی فرهنگ پژوهش، شماره نوزده، ص: ٧١ – ۴٣.

٨. پور سید آقایی، مسعود؛ منذر حکیم، محمد رضا جباری و حسن عاشوری،(١٣٨٣)، تاریخ عصر غیبت نگاهی به عصر غیبت امام دوازدهم(عج)، قم: موسسه فرهنگی انتشاراتی حضور.

٩. جاسم، حسین، (١٣٨۵)، تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم(عج)، مترجم: محمد تقی آیت اللهی، تهران: امیر کبیر.

١٠. جباری، محمد رضا،(١٣٨٢)، سازمان وکالت و نقش آن در عصر ائمه (علیهم السلام)، قم: موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره).

١١. جباری محمد رضا و محمد کاظم ملبوبی، (١٣٩١)، بررسی تطبیقی سازمان وکالت امامیه و سازمان دعوت عباسیان (ساختار تشکیلاتی و وظایف سازمانی)، فصلنامه علمی پژوهشی شیعه شناسی، سال دهم، شماره سی و هفت، ص: ١۵۶- ١٢٣.

١٢. ________،(١٣٨٩)، بررسی تطبیقی سازمان دعوت عباسیان و سازمان وکالت امامیه (مراحل شکل گیری و عوامل پیدایش)، فصلنامه تاریخ در آینه پژوهش، سال هفتم، شماره سوم، ص: ١٠۴-٧۵.

١٣. حر عاملی، محمد بن حسن، (١۴١۶)، تفصیل وسائل الشیعۀ الی تحصیل مسائل الشریعۀ، محقق: محمد رضا حسینی جلالی، قم: موسسه آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث.

١۴. خمینی، روح الله، (١٣٧٩)، تحریر الوسیلۀ، قم: دارالعلم.

١۵. زجاجی مجرد، مجید،(١٣٧٨)، حماسه تاریخی مشهد اردهال، تهران: سبحان.

١۶. سبحانی تبریزی، جعفر،(١۴١٨)، موسوعه طبقات الفقهاء، قم: موسسه الامام الصادق(ع).

١٧. شهرستانی، محمد بن عبد الکریم، (١٢۶۴ش)، الملل و النحل، قم، الشریف الرضی.

١٨. شهید ثانی، حسن بن زین الدین (صاحب المعالم)،(١۴١١)،التحریر الطاووسی، قم: کتابخانه عمومی حضرت آیت الله العظمی مرعشی.

١٩. شیخ مفید(١۴١٣)، الإرشاد فی معرفۀ حجج الله علی العباد، قم: کنگره شیخ مفید.

٢٠. طبرسی، فضل بن حسن، (١٣٧۶)، اعلام الوری بأعلام الهدی، قم: موسسۀ آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث. ٢١. طوسی، محمد بن جریر، بیتا، دلائل الامامۀ، قم: دارالذخایر.

٢٢. طوسی، محمد بن حسن (١۴١٧) الفهرست، تصحیح و تعلیق: محمد صادق بحر العلوم، نجف اشرف: المکتبه المرتضویه و مطبعتها.

٢٣. ________،١۴١١، الغیبۀ للحجۀ، قم: دار المعارف اسلامی.

٢۴. ________، بیتا، رجال الطوسی، تحقیق: جواد القیومی الاصفهانی، قم: موسسۀ النشر الاسلامی.

٢۵. طقوش، محمد سهیل، (١٣٩٠)، دولت عباسیان، ترجمه حجت اله جودکی؛ با اضافاتی از رسول جعفریان، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه.

٢۶. علامه حلی، حسن بن یوسف، (١۴١٧)، خلاصۀ الاقوال فی معرفۀ الرجال، تحقیق: جواد القیومی بی جا، مؤسسۀ نشر الفقاهه.

٢٧. فرزند وحی، جمال و دارابی، فرشته، (١٣٩٠)، «نقش امام حسن عسکری علیه السلام و اصحاب ایشان در حدیث امامیه»، فصلنامه تخصصی مطالعات قرآن و حدیث سفینه، سال دهم، شماره سی و هفت، ص: ١٣٧-١٢٢

٢٨. قطب راوندی، سعید بن هبه الله، (١۴٠٩)، الخرائج و الجرائح، قم: موسسه الامام المهدی(ع).

٢٩. قمی، حسن بن محمد،(١٣۶١)، تاریخ قم، ترجمه: حسن بن علی قمی، تهران: توس.

٣٠. قمی، عباس (١٣٩٠) منتهی الآمال، تهران: مبین اندیشه.

٣١. کشی، محمد بن عمر، بی تا، اختیار معرفۀ الرجال المعروف به رجال الکشی، تلخیص: محمد بن حسن طوسی، تصحیح: حسن مصطفوی، مشهد، مرکز تحقیقات و مطالعات دانشکده الهیات و معارف اسلامی.

٣٢. مامقانی، عبدالله، (١٣٨١)، تنقیح المقال فی علم الرجال، قم: موسسه آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث.

٣٣. مجلسی، محمد باقر بن محمد تقی،١۴٠٣، بحار الانوار الجامعۀ لدرر أخبار الأئمۀ الأطهار (علیهم السلام)، بیروت، موسسۀ الوفاء.

٣۴. مقریزی، احمد بن علی،(١٣٧٠)، النزاع و التخاصم فیما بین بنی امیه و بنی هاشم، تحقیق: حسین مونس، قم: الشریف الرضی.

٣۵. نجاشی، ابی العباس احمد بن علی(١۴١۶)، رجال النجاشی، محقق: موسی الشبیری الزنجانی، قم، موسسۀ النشر الاسلامی.

٣6. نوری، حسین بن محمد تقی،(١۴٠٨)، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، بیروت – لبنان، موسسۀ آل البیت (علیهم السلام) لاحیاء التراث.

پی نوشت

[1] ذکر این نکته ضروری است که پایان کار سازمان به معنی سقوط و انحطاط نیست. با فرا رسیدن عصر غیبت و عدم حضور امام(ع) مأموریت سازمان خاتمه یافته بود و وجود آن موضوعیتی نداشت.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا