پرسش و پاسخ

تفسیر صوفیه از پرستش و عبادت و شریعت

کسانی که به مراتب بالای عرفان رسیده اند، مسأله پرستش و عبادت و شریعت را چگونه تفسیر می کنند؛ به خصوص که برخی از اعمال را ترک می کنند؟

برخى از مشایخ تصوف، با اشاره یا تصریح، چنین اظهار می کنند که گویا حقیقت یافتگان، بى نیاز از شریعت می گردند و پس از دستیابى به گوهر حقیقت، صدف شریعت را وا می نهند! به عنوان نمونه نگا: مثنوى معنوى، دفتر۵، بخش دیباچه، مقالات شمس تبریزى، ج ۲، ص ۱۴۴؛ معارف سلطان ولد، ص ۳۰۳. در بخشى از پاسخ دهى به این پرسش وامدار زحمات فاضل ارجمند آقاى حسن یوسفیان می باشم (شکرالله مساعیه). هرچند برخى از آنان معتقدند: بهتر است تا آنجا که می شود پایبند شریعت بمانند و بندگى خداوند را به جا آورند؛ از این رو گاه که فرصت حضور در نماز جمعه را پیدا نمی کنند و یا نمی توانند عبادتى را در وقت آن به جا آورند، از ترک آنها دلتنگ شده و سعى در اداى قضاى آن دارند. به عنوان نمونه نگا: الفتوحات المکیة، ج ۳، صص ۴۱۳ – ۴۱۲؛ مقالات شمس تبریزى، ج ۲، صص ۱۴۴ – ۱۴۵ و ج ۱ ص ۳۰۴؛ الفصل فى الملل والاهواء و النحل، ج ۴، ص ۱۸۸. این دسته از صوفیان، گاهى برخى از آیات قرآن را دستاویز خویش ساخته و با تمسّک به آیه «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ»؛ حجر (۱۵)، آیه ۹۹. بزرگان طریقت را یقین یافتگانى می دانند که از عبادت و شریعت، بى نیاز گشته اند. چو عارف با یقین خویش پیوست رسیده گشت مغز و پوست بشکست . گلشن راز. بر همین اساس، فرقه اى به نام «واصلیه» معتقدند: نماز، روزه، زکات، حج و احکام دیگر از بهر آن نهاده اند تا اوّل، شخص بدان مشغول شود و تهذیب اخلاق حاصل کند و او را معرفت حق حاصل شود، و چون معرفت حاصل شد، واصل بود … و چون واصل شد، تکلیف از وى برخاست». نگا: تبصرة العوام، ص ۱۳۱؛ تذکرة الاولیاء، ص ۱۹۸؛ حلیةالاولیاء، ج ۱۰، صص ۳۵ و ۳۶.
برخى از اهل تصوف شریعت گریز، براى آنکه بى نیازى خود را از شریعت با پایبندى پیامبران به شریعت توجیه نمایند، واصلان را به سه دسته تقسیم می کنند:
یک.
آنان که به کلى در دریاى مستى و بیخودى فرو می غلتند و به ساحل هوشیارى بازنمی گردند. اینان از آن رو که عقل و خرد خویش را از کف داده اند، از بند تکلیف و عبادت رهایى می یابند.
دو.
برخى گه مست اند و گه هوشیار. اینان در زمان هوشیارى از دو جهت باید احکام شرعى را رعایت کنند: نخست براى آنکه خود از دو رنگى نجات یافته، در دریاى وحدت استقرار یابند، دوّم اینکه بتوانند ارشاد و راهنمایى دیگران را بر عهده گیرند.
سه.
دسته اى دیگر از حقیقت یافتگان پس از آنکه در دریاى وحدت غوطه ور شدند، مأمور به دستگیرى از در راه ماندگان می گردند و از این جهت، بار تکلیف و عبادت از دوش آنان برداشته نمی شود.
بر این اساس صوفیانى که به کلى عبادت را وانهاده اند، در دسته اوّل و آنان که گاهى از شریعت فرمان نمی برند، در دسته دوّم جاى می گیرند. پیامبران الهى نیز با قرار گرفتن در دسته سوّم، از دو گروه پیشین تمایز می یابند. نگا: مناقب العارفین، ج ۲، ص ۷۲۴؛ مقالات شمس تبریزى، ج ۱، ص ۱۴۰؛ مفاتیح الاعجاز، صص ۳۰۱ – ۳۰۰.
باید توجه کرد که:
یکم.
بسیارى از عارفان حقیقى و راستین، حقیقت را بى طریقت و این دو را بى شریعت دست نایافتنى می دانند. اینان هیچ گاه دست از اعمال ظاهرى بر نمی دارند و احوال و ملکات باطنى را، جز از راه عبادت و ریاضت هاى شرعى نمی جویند به عنوان نمونه نگا: عرفان و عارف نمایان، صص ۸۶ – ۸۷..
بسیارى از صوفیان نام آور، حقیقت بى شریعت را کفر و زندقه می خوانند عوارف المعارف، ص ۷۸، کتاب المعرفة، ص ۹۸. و آن دو را به منزله روح و جسم می دانند. ابعاد عرفانى اسلام، ص ۱۸۲. برخى از آنان تأکید می کنند که در صورتى می توان میوه حقیقت را از شاخه طریقت چید که ریشه شریعت تباه نشده باشد. بر این اساس، در عباداتى همچون نماز، هر سه مرتبه فراهم آمده است همان، ص ۲۶۵..
عین القضاة همدانى می گوید: «هر که نماز دوست ندارد، نشان آن است که خدا محبوب او نیست». نامه هاى عین القضاة همدانى، ج ۲، ص ۲۰. گروهى از عارفان حقیقى به صراحت پیروى از شریعت را تا هنگام مرگ لازم می شمارند. نگا: الرسالة القشیریة، صص ۲۰، ۳۰، ۴۲؛ نفحات الانس، ص ۱۳؛ حلیة الاولیاء، ج ۱۰، ص ۱۲۱؛ طبقات الصوفیه، ص ۱۹۹؛ فتوحات مکیة، ج ۲، ص ۷۴۲ و ج ۴، ص ۵۴۴. حکایت ذیل در این خصوص شنیدنى است:
«[ با یزید] را نشان دادند که فلان جاى پیرى است بزرگ. به دیدن او رفت، چون نزدیک او رسید، آن پیر آب دهن سوى قبله انداخته بود. در حال بازگشت، او را نادیده، گفت: اگر او را در طریقت قدمی بودى، خلاف شریعت بر وى نرفتى» تذکرة الاولیاء، ص ۱۶۲، اورادالاحباب، ج ۲، ص ۴۹..
دوم.
سیر و سلوک معنوى مانند سفرهاى جسمانى نیست؛ در سفر معنوى و روحانى تنها در صورتى قدم به وادى حقیقت می گذاریم که منزلگاه شریعت را از دست ندهیم. هنگامی که عقل و نقل بر نیاز همیشگى انسان به عبادت تأکید می ورزند، باید شریعت را همچون پوستى بدانیم که وجود آن همواره براى محافظت از مغز ضرورى است و با کنار گذاشتن آن، نه تنها پوست، که مغز را نیز از دست می دهیم. باید سالک را با کسى سنجید که از پله هاى دیوار عمارتى بالا می رود؛ به طورى که اگر پله هاى زیرین فرو ریزد، قسمت هاى بالاتر به شکل مهیب ترى فرو می ریزد. نگا: المیزان، ج ۱۲، صص ۱۹۹ و ۲۰۰؛ مقالات فلسفى، ج ۲، صص ۱۴۸ و ۱۴۹.
سوم.
آیه «وَ اعْبُدْ رَبَّکَ حَتَّى یَأْتِیَکَ الْیَقِینُ» مستمسک مناسبى براى برخى از صوفیان شریعت گریز نیست؛ زیرا غالب مفسران شیعه و سنى «یقین» را در این آیه به معناى مرگ دانسته اند که با فرا رسیدن آن، پرده هاى جهل و نادانى کنار می رود و همگان به یقینى کامل دست می یابند. نگا: روح المعانى، ج ۱۴، صص ۷۹ و ۸۰؛ التفسیر الکبیر، ج ۱۹، صص ۱۷۱ و ۱۷۲؛ الکشاف، ج ۲، ص ۵۹۲؛ مجمع البیان، ج ۵ – ۶، ص ۵۳۴؛ التبیان، ج ۶، ص ۳۵۶؛ المیزان، ج ۱۲، صص ۱۹۵ و ۱۹۶. علاوه بر آنکه از منظر صاحب نظران ادبیات عرب، کلمه «حتى» – هنگامی که بر سر فعلِ مضارع در می آید – علت کارى را بیان می کند؛ نه آنکه زمان به پایان رسیدن آن را نشان دهد. از این رو می توان آیه شریفه را نشانگر آن دانست که دستیابى به یقین – که یکى از بالاترین کمالات انسانى است – تنها از راه عبادت ممکن می گردد؛ نه آنکه پس از رسیدن به یقین، نیازى به عبادت باقى نباشد. النحو الوافى، ج ۲، صص ۴۴۷ – ۴۴۶؛ شیعه در اسلام، ص ۴۳.
چهارم.
دسته بندى واصلان و توجیه پایبندى پیامبران به شریعت، ناروا است! آیا در خصوص پیامبرى که آن همه عبادت را سزاوار مقام خداوندى نمی داند و شعار «ما عبدناک حق عبادتک»؛ بحارالانوار، ج ۶۸، ص ۲۳۵. سر می دهد، می توان گفت: عبادت پیش ایشان «مقصود بالعرض» است، به جهت ارشاد و تکمیل غیر؟! محمد غزالى به خوبى به این نکته اشاره دارد که اگر پیامبر براى مصلحت خلق به عبادت می پرداخت، چرا این شریعت گریزان – که دین خود را «در قلّه» قله، خم و سبوى بزرگ را گویند و آب در قله همان است که در فقه امامیه «آب کر» خوانده می شود و صرف ملاقات بانجاست، آن را نجس نمی گرداند. بسیارى از مشایخ تصوف دروغین از این نکته فقهى بهره برده و گناه را براى بزرگان طریقت بى ضرر دانسته اند. می دانند – چنین نکنند و با پشت کردن به شریعت و ترویج اباحیگرى، خلقى را تباه سازند؟ کیمیاى سعادت، ص ۹۰.
ابن عربى، اصلاً شیخى را که از شریعت، تجاوز کند – اگر چه بالاترین مقام را ادعا نماید – شایسته بیعت نمی داند. او در فتوحات می گوید: راه هموار حقیقت، همین شریعت است. هر که در این جاده حرکت کند، به حقیقت خواهد رسید. اصولاً ما جز شریعت، راهى به سوى خداوند نداریم. هر کس ادعا کند که اینجا راهى به سوى خدا هست؛ اما آن راه در خلاف راه شریعت است، سخن او یاوه و نادرست خواهد بود. بنابراین هر شیخى که به آداب شریعت پاى بند نباشد، شایسته پیروى نیست. اگر چه در حال و هواى شخصى خود صادق و راستگو باشد. آن کس که از شریعت فاصله گرفته باشد، شایسته پیروى تو نیست، هر چند که از پیشگاه خداوند خبر آورده باشد. الفتوحات المکیة، ج ۲ صص ۱۳۳، ۳۶۴ – ۳۶۶،۳۸۳.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا