معارف اسلامی

تاثیر خودشناسی بر تهذیب نفس

چگونه خودشناسی سبب تهذیب نفس می شود؟

یکى از گامهاى نخستین در راه اصلاح نفس و تهذیب اخلاق و پرورش ملکات والاى انسانى، خود شناسى است. زیرا خودشناسی، سبب شناخت عظمت و کرامت نفس، شناخت خطرات هواى نفس و تضادّ آن با سعادت انسان و آماده شدن برای مقابله با آن، پی بردن به استعدادهاى گوناگونى که براى پیشرفت و ترقى از سوى خداوند در وجود انسان نهفته شده، شناخت ریشه های مفاسد اخلاقى و بهترین راه براى خدا شناسى است.

یکى از گامهاى نخستین در راه اصلاح نفس و تهذیب اخلاقو پرورش ملکات والاى انسانى، خود شناسى است.
چگونه ممکن است انسان به کمال نفسانى برسد و عیوب خود را اصلاح کند و رذائل اخلاقى را از خود دور سازد در حالى که خویشتن را آن گونه که هست نشناخته باشد!
آیا بیمار تا از بیمارى خود آگاه نگردد به سراغ طبیب می رود؟
آیا کسى که راه خود را در سفر گم کرده، تا از گمراهى خویش با خبرنشود به جستجوى دلیل راه بر می خیزد؟
آیا انسان تا از وجود دشمن در اطراف خانه اش با خبرنشود، اسباب دفاع را آماده می سازد؟
به یقین پاسخ تمام این سوالها منفى است، همین گونه آن کس که خود را نشناسد و از کاستیها و عیوب خویش با خبرنشود، به دنبال اصلاح خویش و بهرهگیرى از طبیبان مسیحا نفس روحانى، نخواهد رفت زیرا:
اوّلاً: انسان از طریق خود شناسى به کرامت نفس و عظمت این خلقت بزرگ الهى و اهمّیّت روح آدمی که پرتوى از انوار الهى و نفحه اى از نفحات ربّانى است پى می برد؛ آرى! درک می کند که این گوهر گرانبها را نباید به ثمن و بهاى ناچیز فروخت و به آسانى از دست داد!
تنها کسانى خود را آلوده رذائل اخلاقمی کنند و گوهر پاک روح انسانى را به فساد و نابودى می کشانند که از عظمت آن بى خبرند.
ثانیاً: انسان با شناخت خویشتن به خطرات هواى نفس و انگیزه هاى شهوت و تضادّ آنها با سعادت او پى می برد، و براى مقابله با آنها آماده می شود.
بدیهى است کسى که خود را نشناسد از وجود این انگیزه ها بى خبرمی ماند و شبیه کسى است که گرداگرد او را دشمن گرفته، امّا او از وجود آنان غافل و بى خبراست؛ طبیعى است که چنین کسى خود را آماده مقابله با دشمن نمی کند و سرانجام ضربات سنگینى از سوى دشمن دریافت می دارد.
ثالثاً: انسان با شناخت نفس خویش به استعدادهاى گوناگونى که براى پیشرفت و ترقى از سوى خداوند در وجود او نهفته شده است پى می برد و تشویق می شود که براى پرورش این استعدادها بکوشد، و آنها را شکوفا سازد؛ گنجهاى درون جان خویش را استخراج کند و گوهر خود را هویدا سازد.
کسى که عارف به نفس خویش نیست به انسانى می ماند که در جاى جاى خانه او گنجهاى پر قیمتى نهفته شده ولى او از آنها آگاهى ندارد، ممکن است از گرسنگى و تنگدستى در آن بمیرد، در حالى که در زیر پاى او گنجهایى است که هزاران نفر را سیر می کند.
رابعاً: هر یک از مفاسد اخلاقى ریشه هایى در درون جان انسان دارد، با خود شناسى، آن ریشه ها شناخته می شود، و درمان این دردهاى جانکاه را آسان می سازد، و به این ترتیب راه وصول به تهذیب را در برابر انسان هموار می کند.
خامساً: از همه مهمتر این که خودشناسى بهترین راه براى خداشناسى است، خداشناسى و آگاهى از صفات جلال و جمال حق، قویترین عامل براى پرورش ملکات اخلاقى و کمالات انسانى و نجات از پستى و حضیض رذائل و رسیدن به اوج قلّه فضائل است.
و اگر به مطالب گذشته این جمله را بیفزاییم که رذائل اخلاقى زندگى انسانى را به تباهى می کشد و جامعهبشرى را در بحرانهاى سخت گرفتار می سازد، و شهد زندگى را در کام انسانها مبدّل به شرنگ می کند، به اهمّیّت خود شناسى و خودآگاهى براى زندگى انسانها بیشتر پى خواهیم برد.
در کتاب «اعجاز روانکاوى» نوشته «کارْل مِنیْنگِر» چنین آمده است: «خودآگاهى عبارت از این است که هم از قواى مثبت و مهر انگیز نهاد خود آگاهى داشته باشیم و هم از نیروهاى منفى که موجب نابودى ما می گردد و ما را به خاک سیاه می افکند؛ ندیده گرفتن قواى منفى یا خوددارى از اشاره به وجود آنها در خودمان یا دیگران، پایه هاى زندگى را متزلزل می کند».(1)
در کتاب «انسان موجود ناشناخته» جمله اى آمده است که شاهد خوبى براى بحث ما است؛ می گوید: «بدبختانه در تمدّن صنعتى شناخت انسان مورد توجّه قرار نگرفته است، و برنامه زندگى بر وفق ساختمان طبیعى و فطرى پایه گذارى نشده است؛ لذا با همه درخشندگى موجب رستگارى نشده است؛ پیشرفت علم به دنبال هیچ طرحى صورت نگرفت و (تقریباً) اتّفاقى بود … اگر «گالیله» و «نیوتن» و «لاووازیه»، نیروى فکرى خود را صرف مطالعه روى جسم و روان آدمی کرده بودند، شاید نماى دنیاى امروز فرقهاى زیادى با آنچه امروز است می داشت».(2)
و به خاطر این امور است که خداوند یکى از مجازاتهاى هوسبازان متمرّد را خود فراموشى قرار داده و به مسلمانان هشدار می دهد که: «وَ لاتَکُونُوا کَالَّذینَ نَسُوا اللّهَ فَاَنْساهُمْ اَنْفُسَهُمْ اُولـئِکَ هُمُ الْفاسِقُونَ»(3)؛ (همچون کسانى که خدارا فراموش کردند و خداوند به سبب آن، آنها را به خود فراموشى گرفتار ساخت، نباشید! و آنها فاسقان [حقیقى] و گنهکارانند). (4)
پی نوشت: (1). اعجاز روانکاوى، کارْل مِنیْنگِر، ص 6.
(2). انسان موجود ناشناخته، دکتر آلکسیس کارل‏، ترجمه دکتر دبیرى‏، ص 22.
(3). سوره حشر، آیه 19 .
(4). گرد آوری از کتاب: اخلاق در قرآن‏، آیت الله العظمی ناصر مکارم شیرازى، مدرسه الامام على بن ابى طالب(ع)، قم، چاپ اول، 1377 ه. ش‏، ج 1، ص 322.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا