پرسش و پاسخ

اهل سنت چه نظری به قضیه غدیر دارند؟

خداوند متعال می‌فرماید: «اَلیَوم اََکمَلتُ لکم دینکم و اَتمَمتُ علیکم نعمتی و رَضیتُ لکُمُ الاسلام دیناً؛امروز دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان دین، برای شما پذیرفتم». شیعیان اجماع دارند که این آیه، در «غدیرخم» و پس از نصب امام علی، علیه‌السلام، از سوی پیامبر، صلی‌الله و علیه و آله، به عنوان خلیفه‌ی مسلمین نازل شدند و این مطلب را به نقل از امامان معصوم، علیهم‌السلام، روایت می‌کنند. لذا «امامت» را از اصول دین می‌دانند. بسیاری از علمای اهل سنت و جماعت نیز نزول این آیه را در «غدیرخم»، پس از نصب حضرت علی، علیه‌السلام، پذیرفته‌اند؛ از قبیل سیوطی در «تفسیر الدر المنثور» ج۳، ص۱۹، و همچنین ابن‌کثیر در صفحه‌ی ۱۴ از جلد دوم تفسیرش و خطیب بغدادی در «تاریخ بغداد» ج۸، ص۹۲ و برخی دیگر از علمای اهل سنت. اما بحث و نکته‌ی اختلاف، چیز دیگری است. یعنی به‌رغم پذیرش این حدیث مشهور از طرف عده‌ای از این علما، آن‌ها (علمای اهل سنت) ناچارند که این آیه را تأویل‌های دیگری کنند تا کرامت اصحاب محفوظ بماند. درغیر این‌صورت، اگر اعتراف کنند که این آیه در روز «غدیرخم» نازل شده، پس ناچار به ولایت کامل کرده و نعمتش را بر مسلمانان تمام نموده و در نتیجه خلافت خلفای سه‌گانه نقش برآب می‌شود و عدالت اصحاب کم و زیاد می‌گردد، مکتب خلافت و اجتهاد در آن پا در هوا می‌شود، بسیاری از احادیث از بین می‌رود، رؤسای مذاهب و پیشوایانشان زیر سؤال می‌روند و نقاب‌های دروغین پس می‌رود که این مصیبتی بزرگ است که باید عقیده‌ی یک امت بزرگ (جماعت اهل سنت)، با آن تاریخ و علما و آن همه شخصیت‌ها نادیده گرفته شود. اگر کتب تاریخی و مباحث خلافت خلفای سه‌گانه، مورد بررسی قرار گیرد، ملاحظه می‌شود که خلافت هیچ یک از این خلفا، به حق نبوده است. در مورد خلافت ابوبکر همین بس که یار دیرینش، عمر، خلافت او را امری شتاب‌زده و ناگهانی می‌داند و بعدها از همراهی با او اظهار پشیمانی می‌کند. برگزاری کنفرانس سقیفه، بی‌خبر از افرادی که مشغول تجهیز و تدفین پیامبر، صلی‌الله علیه وآله، بودند، مانند امام علی، علیه‌السلام، ابن عباس و سایر بنی‌هاشم، بسیار ناگهانی بود و در آن هنگام که ابوبکر در مسجد از مردمی که خواسته یا ناخواسته در آن‌جا حضور داشتند، بیعت می‌گرفت، اهل بیت پیامبر به امر واجب دفن پیامبر، صلی‌الله علیه وآله، سرگرم بودند. هنگامی که کارشان تمام شد، ابوبکر بر کرسی صدارت تکیه کرده بود و سرپیچی از بیعت، جز فتنه و جنجال‌برانگیزی ثمره‌ای نداشت. تا جایی که عمر، خانه‌ی فاطمه، سلام الله علیها، را به سوزاندن تهدید می‌کند؛ عمر نیز با بیعت ابوبکر به خلافت رسید. در واقع ابوبکر بدون مشورت با مسلمین، انسانی تندخو(عمر) را جانشین خود کرد. ابتکار عمر در اواخر عمرش این بود که با تشکیل شورایی شش نفره و به عبارتی، دادنِ حقِّ رأی به شش نفر، خلیفه را تعیین کرد و علاوه بر آن، شرایطی گذاشت که خلیفه‌ی منتخب باید به قرآن، سنت و روش (؟) عمل کند. هر چند امام علی، علیه‌السلام، در بین این شش نفر حاضر بود، ولی مشخص است که امام، علیه‌السلام، روش شیخین را نمی‌پذیرد و عمر این افراد را حساب شده انتخاب می‌کند. کسانی که با امام، علیه‌السلام، دشمنی داشتند. جای تردید نیست که او از ابتدا عثمان را برگزید و این نه رأی شورا، بلکه استبداد نظر خلیفه بود. این است نزاع بر سر امر خلافت. امت اسلامی به دو بخش سنی و شیعه تقسیم می‌شوند. گروه اول عقیده به مبدأ شوری در سقیفه بنی‌ساعده داشته‌اند و تمام نصوص آشکار خلافت را تأویل کرده‌اند و اجماع روایت کنندگان حدیث غدیر و دیگر نصوص را نادیده گرفتند و گروه دوم به این نصوص روشن و آشکار تمسک جسته‌اند، جز آن‌ها را نپذیرفتند و با دوازده امام از اهل بیت، علیه‌السلام، بیعت کرده‌اند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا