اعمال ماه ذیقعده

اعمال روز بیست و پنجم ماه ذیقعده

اعمال روز دحوالارض

فضیلت شب بیست و پنجم ماه ذیقعده

سپاسگزاری از خداوند در روز بیست و پنجم ماه ذیقعده

دعای روز بیست و پنجم ماه ذیقعده

نماز روز بیست و پنجم ماه ذیقعده

زیارت امام حسین در روز بیست و پنجم ماه ذیقعده

زیارت امام رضا در روز بیست و پنجم ماه ذیقعده

اعمال روز بیست و پنجم ذی القعده

کار مهم در این ماه آگاهى از نعمتهایى است که خداوند در روز «دحو الارض، گسترش زمین» به بشر ارزانى داشته است. زیرا آگاهى از نعمت و کم و کیف آن اولین مرتبه شکر است. همانگونه که در روایات بر این مطلب تصریح و در علم اخلاق ثابت شده است.
در روایات زیادى آمده است که در بیست و پنجم ذى القعده کعبه نصب گردیده، زمین گسترده شده، آدم پایین آمده، خلیل و عیسى علیهما السّلام متولد شدند و رحمت پخش شده است.
از امیر المؤمنین علیه السّلام روایت شده است که فرمودند: «اولین رحمتى که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست و پنجم ذى القعده بود. کسى که این روز را روزه داشته و شبش را به عبادت بایستد، عبادت صد سال را که روزش را روزه و شبش را در عبادت باشد، خواهد داشت. هر گروهى که در این روز براى ذکر پروردگار بزرگشان گرد هم آیند، پراکنده نمی‏ گردند مگر این که خواسته آنان داده می‏ شود. در این روز یک میلیون رحمت نازل می‏ شود که نود و نه هزار تاى آن براى روزه‏ داران این روز و عبادت کنندگان این شب خواهد بود».

دو رکعت نماز در روز دحوالارض
روایت شده است: پیش از ظهر، دو رکعت نماز با یک بار حمد و پنج بار شمس[1] و ضحى[2] خوانده و بعد از سلام بگوید:

لا حول و لا قوه الا باللّه العلى العظیم‏

و دعا کرده و بگوید:

یا مقیل العثرات أقلنی عثرتی. یا مجیب الدّعوات أجب دعوتی.

یا سامع الأصوات اسمع صوتی‏ و ارحمنی و تجاوز عن سیّئاتی و ما عندی، یا ذا الجلال و الإکرام

نیز مستحب است دعایى را که اول آن «یا داحى الکعبه» است بخواند.

نعمت نصب کعبه و گسترش زمین‏
نعمت نصب کعبه و گسترش زمین شکلى دارد و ماهیتى. شکل ظاهرى آن همانگونه که در «اقبال» به آن اشاره شده این است که خداى متعال در این روز زمین را براى سکونت و زندگى انسان‏ها آفرید و از رحمتى که در این روز نازل گردید، زمین و نعمتهاى آن حتى بدن و روزى ما بوجود آمد. بنابراین تمام نعمتها از هر جنس، نوع و صفت، که کسى قادر به شمارش آن نیست، در این روز فرود آمده و پخش شده است.
بنابراین لازم است بنده ‏اى که مراقب مولایش بوده و در پى شکر نعمتهاى اوست، درباره نعمتهایى که از آن آگاهى داشته و با آفرینش زمین و آنچه در آن است از آن بهره ‏مند گردیده، بیندیشد. مثلا از نعمتهاى خداوند متعال در بدن خود شروع نماید که با فراوانى و لطافت آن قطعا نمی ‏تواند تمام آن نعمتها را درک کند. که براى توضیح بیشتر می ‏توان به علم تشریح پزشکى مراجعه نمود. در کتاب جدیدى از یکى از نویسندگان اروپایى عکسهایى دیدم که پوشش عضوى را با عضو دیگر و رگها و مویرگها را با رنگهاى مختلف و مدارها، رگها و اجزاى دیگر بدن را نشان می‏ داد بگونه ‏اى که انسان و حتى پزشک به شگفت می ‏آید که چگونه تمام این‏ها بطور مستقیم یا غیر مستقیم در سلامتى آن عضو و بطور غیر مستقیم در سلامتى مزاج انسان مؤثرند. و بالاخره نعمتهایى که با حس درک می‏ شوند بالغ بر چند میلیون هستند.
و از اینجا می ‏توانیم بفهمیم نعمتهاى غیر محسوس بیش از نعمتهاى محسوس است.
این گونه ‏اى از نعمتهاى بدنى است که انواع دیگرى نیز دارد که شاید تعداد آن بیشتر و عجیب‏تر از این باشد. از جمله نعتها نیروهایى نامرئى است که در این اجزاء با تکثیر، تحریک، شکل دادن، تغذیه، رشد، هضم، دفع و… فعالیت می‏ کنند. و هر کدام علامت و آثار خاص خود را دارند. یکى دیگر از نعمتها وجود ملکوتى این نیروها، قوایى که از آنها تبعیت نموده، کارکرد و تأثیر آن بر کار نیروهاى نامرئى که به شرایط زمانى، مکانى، وضعیت جسمی و روحى و سایر شرایط خارجى بستگى دارد، می‏ باشد، که هیچکس قادر به شمارش عناوین این گونه نعمتها نمی‏ باشد، مگر خدا یا کسى که از جانب او از آن مطلع شده باشد، چه رسد به شمارش تک تک آن. و اگر انسان شکل ارتباط عوالم با یکدیگر را بفهمد، بروشنى می ‏یابد که تمام این عوالم در سلامتى کامل هر کدام از اعضاى بدن و حتى هر جزء از اجزاى آن عضو، نقش دارند، و می‏ فهمد که خداوند متعال براى اعطاى یک نعمت بظاهر جزئى به او این همه مقدمات را ایجاد نموده است.
آنگاه اگر درباره نعمتهاى خارجى از قبیل خوردنى، نوشیدنى، لباس، چیزهایى که در آن دخل و تصرف می‏ کند و حواس ظاهرى و باطنى که در عوالم مختلف هستند اندیشه نماید، فرموده خداوند:
«قادر به شمارش کامل نعمتهاى خدا نیستید.» و «لشکریان پروردگارت را بجز خود او کسى نمی‏ داند.» را بهتر درک می‏ کند.
یکى از عالمهایى که انسان با نیروى خیال در آن دخل و تصرفات جزیى دارد عالم مثال است که بشر توانایى فهم و گستردگى آن را ندارد.
چه رسد به دخل و تصرفاتى که با عقل محیط خود در تمام این عالمها، می ‏نماید. اى مسکین تو کجا و فهم تفصیلى یکى از امور یکى از عالمهایى که عقل تو در آن دخل و تصرف می ‏کند کجا. به این نعمتها بنگر و خود قضاوت کن که چگونه باید شکر این نعمتها را بجا آورى.
تازه این‏ها ظاهر نعمتهایى است که آفریننده زمین با گسترش زمین بتو عنایت نموده است و اگر درباره عطایاى مالک دنیا و آخرت که با آفریدن زمین به تو عنایت نموده، اندیشه کرده و آن را کاملا درک کنى، شگفتیت افزون خواهد شد.
در این مورد باختصار می ‏توان گفت: آنچه اهل حق و مکاشفه دریافته و روایات اهل بیت وحى علیهم السّلام به آن اشاره دارد این است که خداى متعال آدم را آفریده و او را در عالم مثال قرار داد – عالمی که در بعضى از روایات از آن به بهشت و در بعضى دیگر به شهر «جابلقا» تعبیر شده است. و این همان بهشت آدم است که از آن به زمین فرود آمده، تا با عبور از این دنیا از نعمتهاى مثالى، که در عالم برزخ براى او آماده شده بهره‏ بردارى کند، که این عالم در برابر بهشت آدم بوده و «جابلسا» نامیده می ‏شود، و نیز به این جهت فرود آمد که در عالم آخرت و در بهشتهاى جاوید از نعمتهایى که براى او مهیا شده، استفاده نماید. و اگر آدم به این دنیا نمی‏ آمد، هیچگاه به نعمتهاى سراى آخرت نمی‏ رسید، و تمام نعمتهایى که خداوند به پیامبران، جانشینان آنان، اولیا و مؤمنین وعده داده است از فواید سفر به این عالم بوده و این عالم ایستگاهى از ایستگاه ‏هاى سفر آخرت می‏ باشد. حتى از یک جهت منشأ و سرچشمه نعمتهاى آن است. بهمین جهت نیز در روایات «مزرعه آخرت» نامیده شده است. و شاید این آیه قرآن نیز به همین مطلب اشاره داشته باشد: «این همان چیزى است که قبلا روزى ما بوده و اکنون مانند آن روزى ما شده است».
بنابراین تمام نعمتهاى جاوید و فنا ناپذیر که قابل مقایسه با نعمتهاى این دنیاى پست نمی‏ باشد – و خالق آن از هنگام آفرینش دنیا هیچگاه به آن نظر نکرده و آن را براى بندگانش انتخاب ننموده و سراى پاداش نیست – منشأ و سرچشمه آن همین عالم دنیا است. بنابراین عارف مراقب در روز «دحو الارض، گسترش زمین» بر خود لازم می ‏بیند که در مقابل تمام این نعمتها شکرگزارى نماید.
و در این هنگام بخوبى می ‏یابد که نمی ‏تواند حق مقدار کمی از اجزاى گوشه کوچکى از آن را ادا نماید، گرچه تمام عابدین شاکر را به کمک طلبیده و تا ابد مشغول شکرگزارى گردند. نه باین جهت که شکر این نعمتها نیز از نعمتهاى خدا بوده و بر آن نیز شکرى واجب است، بلکه بخاطر بزرگى، فراوانى، ظرافت و دیده نشدن آن نعمتهاست. و آنگاه که بنده به این شناخت رسیده و نعمتهاى الهى را قدر شناخت، نشانه کسانى را که بخوبى ناتوانى و کوتاهى خود را در شکرگزارى خداى متعال فهمیده ‏اند پیدا کرده و خجالت می‏ کشد کوشش خود را – هر مقدار که باشد – شکر گزارى بداند. و می ‏فهمد که خداوند با قبول این شکر گزارى کم و ناچیز این نعمتها چه منتى بر او دارد. و خداوند متعال را براى این انجام دادن این شکر گزارى، سپاس می‏ گوید. و معنى شکور (بسیار شکرگزار) را که از نامهاى خداوند است، تا اندازه‏اى می ‏فهمد. گرچه شناخت کنه نامهاى خداوند متعال محال است.
از بزرگترین نعمتهاى این روز این است که کعبه را خانه خود قرار داده و اجازه داده است که مردم آن را زیارت نموده و با پاداش و رضایت فراوان این عمل را از آنان می ‏پذیرد. و این نهایت لطف، مهربانى و کرم است. آنگاه که انسان با چشم باز در معانى اعمال حج تأمل نماید به لطف بزرگ خدا پى می ‏برد. و بالاتر از این، می‏ یابد که او تا چه اندازه دوست دارد که دست عنایت خود را روى سر مؤمنین نگهدارد. و نیز نهایت عنایت او در جذب آنان به در خود و دعوت آنان به نزدیکى و پناه خود را درک کرده و قدر نعمت وجود این پیامبر بزرگوار را که بواسطه آن ما را به این عالمهاى گرانقدر هدایت نموده و ما را از اسرار آن آگاه نموده، و این دلهاى مرده را با نور ایمان حیات بخشیده و گمراهى آن را با نور یقین تبدیل به هدایت نموده، خواهد دانست.
بطور اختصار درباره نعمت نصب کعبه می‏ توان گفت: خداوند متعال انسان را از خاک آفریده و او را به دیدار و پناه خود دعوت نمود.
نزدیکى و پناه او نیز مخصوص بلند مرتبگان و افراد با معنویت است. و بجهت این که انسان در اوایل کار، بجهت فرو رفتن در تاریکیهاى عالم طبیعت و اسارت در کره خاکى و میان آب و گل، به این عالمهاى عالى دسترسى ندارد، خداوند، عالم او را با ایجاد مکانى آباد کرده و آن را خانه خود نامید. و آن را زیارتگاه زائرانش و طالبین حضرتش قرار داد تا بر گرد آن چرخیده، زیارتش کرده، به مقتضاى حال خود با پروردگارشان مأنوس شده و با این امور آماده عالمهاى قدس و نزدیک شدن به خدا گردند. براى این زیارت نیز عبادتهایى مقرر فرموده که تمامی آنان باعث پرواز از عالم خاکى به عالم ملکوت، جبروت و لاهوت است. بعبارت دیگر این عبادتها عبادت کننده را آماده زیارت کعبه حقیقى می‏ نماید که درباره آن در روایت آمده است: «زمین و آسمانم گنجایش من را ندارد بلکه قلب بنده مؤمنم گنجایش مرا دارد».
بعبارت دیگر این عبادات باعث شناخت نفس می‏ شود که شناخت پروردگار را در بر دارد. همانگونه که در مناجات شعبانیه به آن اشاره شده است: «چشم قلبهاى ما را با نگاه آن به خودت روشن فرما تا دیدگان قلبها حجابهاى نورى را پاره کرده و آنگاه به معدن بزرگى رسیده و روحهاى ما به پاکى گرانقدرت آویزان گردد».
انسان بخاطر حجابهاى تاریکى و نورى نمی ‏تواند به معدن بزرگى برسد. حجابهاى تاریکى همان عالم طبیعت است که آن را دیده و حس می‏ کنیم البته بعضى از عالمهاى مثال نیز به حجابهاى تاریکى ملحق می‏ شوند. حجاب هاى نورى نیز از آنجا شروع می ‏شود که انسان با واگذاشتن ماده و شکل از عالم طبیعت ترقى، نفس خود را مجرد از این دو دیده، نفس و حقیقت او بدون پوسته ماده و شکل براى او آشکار شده و نفس خود را امر بزرگى ببیند. و با بقاى حجابهاى نورى در معارف کشفى بر او گشوده می‏ شود و آنگاه باندازه ‏اى که این حجابها کنار رفته و در عوالم نورى اندیشه نماید، علم به مبدأ، معاد و حقایق مقامات دینى که در این آیه آمده است: «و کسى که به خداوند، فرشتگان، کتابها و پیامبران او و روز قیامت ایمان آورد…» براى او منکشف می‏ شود. تا جایى که دیدگان دلها حجابهاى نورى را پاره کرده و به معدن بزرگى برسد، و در این هنگام به مقام قرب رسیده، و با مشاهده جلوه‏ هاى نامها و صفات خداوند رستگار شده و از زائرین و پناه داده شده ‏هاى او محسوب می‏ گردد. و خلاصه خداوند با لطف خود براى اهل این عالم خانه ‏اى همجنس عالم خودشان قرار داده تا از فیض زیارتش محروم نمانده و براى این خانه نیز عباداتى را مقرر داشته که باعث آماده نمودن دیدار کننده و شایسته گرداندن او براى دیدار خانه حقیقى‏ اش می‏ گردد.

[1]) سوره الشمس
[2]) سوره الضحی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا